گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

چو دادند اختیار کل قضا را

غم دوران حوالت کرد ما را

کواکب را به گردون کرد تقدیر

به خاکستر نشاند این دانه‌ها را

ز دست آسمان چندین چه نالی!

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

ز روح باده صد ره گرچه خالی شد تن مینا

ولی دست هوس کوته نشد از گردن مینا

چرا دود از دماغ می‌پرستان برنمی‌آرد

که برق باده آتش می‌زند در خرمن مینا

نوای بی‌غلط زن امشب ای مطرب که مستان را

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

به گلستان چو روی گل شود از روی تو آب

برفروزی چو رخ، آتش شود از خوی تو آب

تو به این مایه حیا باز مکن جیب، مباد

که ز نامحرمی باد شود بوی تو آب

بر لب جو مخرام ای بت رعنا ترسم

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

بنشین که بی‌رخ تو ندارم قرار و تاب

عمر عزیز من چه به رفتن کنی شتاب!

صد نکته هست در تو که در آفتاب نیست

حسن تو احتیاج ندارد به آب و تاب

معشوق اگر نجیب بود حسن شرط نیست

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

عُجْب در مستی ندارد هیچ فرقی با شراب

من نمی‌دانم چرا بدنام شد تنها شراب!

رندی و چندین رعونت شیخی و صدگونه عیب

چون شود هشیار کس! اینجا شراب آنجا شراب

بیخودی جاوید باید، عمر دنیا کوتهست

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

همین نه مرهم دل‌های خسته است شراب

که مومیایی رنگ شکسته است شراب

گل شکفتگی از جام باده سیرابست

کلیدِ فتحِ در عیشِ بسته است شراب

طلسم توبة ما را که زاهدان بستند

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

دلم از غصّه رنجورست امشب

زتن آسایشم دورست امشب

بخواهد آهم از گردون گذشتن

کمان ناله پرزورست امشب

به چشم ماه میل سُرمة آه

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

بی‌لبت ساغر می‌ آب ندارد امشب

شمع در مجلس ما تاب ندارد امشب

دل ندانم که دگر در چه خیالست که باز

اشک در دیدة ما خواب ندارد امشب

موج طوفان بلد و وعدة ساحل نزدیک

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

نگه نکرده گذشتی ز من به ناز امشب

شدم ز ناز تو شرمندة نیاز امشب

چو دید در کف پای تو جانفشانی من

زبان شمع به پروانه شد دراز امشب

به دل فزوده گره بر گره نمی‌دانم

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

جان فدا کردم که تا شد وصل او یک دم نصیب

عمر جاویدست می‌گردد کسی را کم نصیب

تیشة غمّاز راز کوهکن را فاش کرد

حسن رسوا گشت چون شد عشق را محرم نصیب

عشرت این گلستان وقف که شد یارب که شد

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

زلف را با تیره‌بختی شد رخ جانان نصیب

پُر عجب نبود که کافر را شود ایمان نصیب

بر در دارالشفای یأس رو تا بنگری

داغ را مرهم دچا رو درد را درمان نصیب

شکر طالع، ما چه می‌کردیم در گلزار وصل

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

گر برین قامت فزاید جلوة آن دلفریب

بر سر بازار محشر وعدة ما و شکیب

من کیم مرغی که بهر نغمه در بندش کنند

از پریدن ناامید از سر بریدن بی‌نصیب

هر که را دردیست از دست طبیب آید علاج

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

غنچه را از حسرت لعل تو دل در بر بسوخت

رشک یاقوت لبت خون در رگ گوهر بسوخت

حسرت بزم تو خورشید فلک را داغ کرد

پرتو شمع تو این پروانه را هم پر بسوخت

بسکه با یاد لبت لب‌های خود را می‌مکید

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

امشب ز فرقت تو دلم چون چراغ سوخت

در خون نشست گریه ازین درد و داغ سوخت

جام و سبو ز هجر رخت دل شکسته‌اند

چون داغ لاله در کف ساقی ایاغ سوخت

محض از برای خاطر پروانه‌ها به بزم

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت

به مهربانی من در جهان کسی کم سوخت

به نسبت تو چنان ذوق سوختن عام است

که در کنار گل و لاله طفل شبنم سوخت

دمی که آتش بیداد او زبانه کشید

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

پیشهٔ ما عشق و رندی کار ماست

نیکنامی ننگ ما و عار ماست

ما امانت‌دار عشقیم از ازل

آنچه گردون برنتابد بار ماست

آنچه گرمای قیامت نام اوست

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

دل بد مکن ز همدمی غم که آشناست

وز کاو کاو درد مزن دم که آشناست

تا دل ز من ترانة بیگانگی شنید

رم می‌کند ز سایة محرم که آشناست

بیگانه است شادی و بیگانه دوست عیش

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

ما به این بی‌اعتباری چرخ سرگردان ماست

با هزاران دیده هر شب آسمان حیران ماست

با وجود آنکه مُهر از نامة ما برنداشت

هیچ مکتوبی ندارد آنچه در عنوان ماست

بر سر خوان هوس عمریست مهمان خودیم

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

گلِ بی‌رنگِ عشق چیدة ماست

ساغر زهر غم کشیدة ماست

رخش امّید تا به کی تازیم

وحشی مدّعا رمیدة ماست

خاطرش از طرب مرنجانید

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

در عشق تو ناله پیشة ماست

گریه ورد همیشة ماست

از یک نگهش ز دست رفتیم

چشم تو هزار پیشة ماست

تا شیشة دل زدیم بر سنگ

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۳۶
sunny dark_mode