گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - در مدح خواجه سید منصور بن حسن میمندی

 

ای دل ز تو بیزارم واز خصم نه بیزار

کز خصم به آزار نیم وز تو به آزار

هر روز مرا از تو دگرگونه بلاییست

من مانده بدست تو همه ساله گرفتار

امروز مرا از تو عذابیست نه چون دی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید

 

امسال تازه روی تر آمد همی بهار

هنگام آمدن نه بدینگونه بود پار

پار ازره اندرآمد چون مفلسی غریب

بی فرش و بی تجمل و بی رنگ و بی نگار

و امسال پیش از آنکه به ده منزلی رسید

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی

 

پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار

اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده بار

هر زمان چشمم فشاند بر گل زرد ارغوان

هر زمان زلفش کندبر نسترن عنبر نثار

همچو برسیم زدوده جعد او بر روی او

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در مدح خواجه ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود

 

ای بالب پر خنده و با شیرین گفتار

تا کی تو بخوش خواب و من از عشق تو بیدار

تو خفته و من گوش به پیغام تو داده

تو آن من و من بهوای تو گرفتار

آن منی و پیش منی گر که بخواهم

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود

 

ماه فروردین از گنج گهر یافت مگر

که بیاراست همه روی زمین را به گهر

یا مگر زین نم پیوسته زمین گوهر زاد

همچو زاید صدف از باران پاکیزه درر

ابر فروردین هر روز همی بارد در

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری سیستانی ندیم سلطان محمود گوید

 

بردم این ماه به تسبیح و تراویح بسر

من و سیکی وسماع خوش و آن ماه پسر

یک مه از سال چنان بودم کابدال بوند

یازده ماه چنین باشم و زین نیز بتر

نه همه تشنگی و گرسنگی باید خورد

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در صفت داغگاه امیر ابو المظفر فخر الدوله احمدبن محمد والی چغانیان

 

چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار

پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار

خاک را چون ناف آهو مشک زاید بیقیاس

بید را چون پر طوطی برگ روید بیشمار

دوش وقت نیمشب بوی بهار آورد باد

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری عبدالله بن یوسف سیستانی ندیم گوید

 

چند روزست که از دوست مرا نیست خبر

من چنین خامش و جان و جگر من به سفر

در چنین حال و چنین روز همی صبر کند

سنگدل مردم بد مهر و ز بد مهر بتر

سنگدل نیستم، اما دل من نیست بجای

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - در مدح خواجه ابوالمظفر گوید

 

دلم در جنبش آمد بار دیگر

ندانم تا چه دارد باز در سر

همانا عشقی اندر پیش دارد

بلایی خواهد آوردن به من بر

بگردد تا کجا بیند بگیتی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر، عبدالله بن احمد بن لکشن گوید

 

دوش ناگاه بهنگام سحر

اندر آمد ز در آن ماه پسر

با رخ رنگین چون لاله و گل

بالب شیرین چون شهد و شکر

حلقه جعدش پر تاب و گره

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - نیز در مدح خواجه ابوسهل دبیر، عبدلله بن احمد بن لکشن

 

بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر

ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر

ابر فروردین گویی به جهان آذین بست

که همه باغ پرندست و همه راغ حریر

گه زره باف شود باد و گهی جوشن دوز

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در مدح خواجه عمید سید ابواحمد تمیمی گوید

 

آن کیست کاندر آمد بازی کنان ازین در

رویی چو بوستانی از آب آسمان تر

باز این چه رستخیز‌ست این خود کجا درآمد

این را که ره نموده‌ست از بهر فتنه ایدر

ای دوستان یکدل‌، دل باز شد ز دستم

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدح خواجه عمید اسعد کدخدای امیر ابوالمظفر والی چغانیان

 

بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر

ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر

گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح

گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر

هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در وزارت یافتن وخلعت پوشیدن خواجه ابو علی حسنک وزیر گوید

 

نیک اختیار کرد خداوند ما وزیر

زین اختیار کرد جهان سر بسر منیر

کار جهان بدست یکی کاردان سپرد

تا زو جهان همه چو خورنق شد وسدیر

چون او نبوده اند، اگر چند آمدند

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - نیز در مدح خواجه ابو علی حسنک وزیر گوید

 

ای ترک دلفریب دل من نگاهدار

جز ناز و جز عتاب چه داری دگر بیار

تا کی بود بهانه و تاکی بود عتاب

این عشق نیست جانا جنگست و کارزار

هر روز نو عتابی ودیگر بهانه ای

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - نیز در مدح سیدالکفاة خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید

 

باری ندانمت که چه خو داری ای پسر

تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر

همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق

همچون مه گرفته درون آییم ز در

رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - نیز در مدح خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید

 

مهرگان امسال شغل روزه دارد پیش در

خواجه از آتش پرستی توبه داد او را مگر

خواجه سید وزیر شاه ایران بوعلی

قبله احرار و پشت لشکر و روی گهر

تیغ را میر جلیل و خامه را خواجه بزرگ

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوبکر عمید الملک قهستانی عارض لشکر گوید

 

ای غالیه کشیده ترا دست روزگار

باز این چه غالیه ست که تو برده ای بکار

روی ترا به غالیه کردن چه حاجتست

او را چنانکه هست بدو دست بازدار

آرایشی بکار چه داری همی کزو

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - در مدح خواجه حسین بن علی گوید

 

دلم همی نشود بر فراق یار صبور

همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور

اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل

ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور

ز کام و آرزو‌ی خویش گم شده‌ست دلم

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر گوید

 

کوس فرو کوفت ماه روزه بیکبار

روزه نهان کرد لشکر از پس دیوار

بر بط خاموش بوده گشت سخنگوی

محتسب سرد سیر گشت ز گفتار

باده ز پنهان نهاد روی بمجلس

[...]

فرخی سیستانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۳
sunny dark_mode