شمارهٔ ۹۱ - نیز در مدح خواجه ابوسهل دبیر، عبدلله بن احمد بن لکشن
بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر
ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر
ابر فروردین گویی به جهان آذین بست
که همه باغ پرندست و همه راغ حریر
گه زرهباف شود باد و گهی جوشندوز
باد را طبع شد این پیشه ز زراد امیر
از فراوان زره طرفه و از جوشن نغز
کرد چون کلبه زراد همی روی غدیر
آب در جوی ز باران بهاری و ز سیل
همچنان گشت که با سرخ می آمیخته شیر
ای به عارض چو می و شیر فرا پیش من آی
بربط من بکفم بر نه و نصفی برگیر
نصفی پنج و شش اندر ده و شعری دو بخوان
شعرهایی سره و معنی او طبع پذیر
شعر خوش بر خوان کز بهر تو خواهم خواندن
مدح آن خواجه آزاده معدوم نظیر
کد خدای عضدالدوله سالار سپاه
خواجه سید بیهمتا بوسهل دبیر
آنکه پر دلتر و کافیتر و داناتر ازو
نبود هیچ ملک را به جهان هیچ وزیر
خط نویسد که بشناسند از خط شهید
شعر گویدکه بشناسند از شعر جریر
بشناسد به ضمیر آنچه همیخواهد بود
آفرین باد بر آن طبع و برآن پاک ضمیر
دل او را بهدگر دلها مانند مکن
زانکه با گرد برابر نبود ابر مطیر
خامه در زیر سر انگشتانش آن فعل کند
که بهدست کس دیگر نکند نیزه و تیر
با عطارد بهسر خامه سخن داند گفت
هر دبیری که به دیوان کند او را تحریر
«عین »و «تهذیب لغت » باسخن بذله او
همچنانست که با دست غنی دست فقیر
از پی رسم در آموختن نامه کنند
نامه خواجه بزرگان و دبیران از بیر
نیک بختا و بزرگا که خداوند منست
که چنین بار خدایی بسزا یافت مشیر
خواجه اندر خور میر آمد و شکر ایزد را
آنچنان ناموری را ز چنین نیست گزیر
تن و جانش را هر روز دعا باید کرد
هر که در خدمت این میر، صغیرست و کبیر
ایزد از طلعت او چشم بدان دور کناد
چشم ما باد برآن طلعت فرخنده قریر
با چنان فضل و چنین فعل کزو کردم یاد
صورتی دارد آراسته چون بدر منیر
حقشناسیست که از بار خدایی نکند
در حق هیچ کسی تا بتواند تقصیر
با چنین غفلت و تقصیر که من دانم کرد
زو ندیدم مگر احسان و سخا و توفیر
تا همی سرخ بود همچو گل سرخ عقیق
تا همی زرد بود همچو گل زرد زریر
تا سپیدست بهنزدیک همه دنیا برف
تا سیاهست بهنزدیک همه گیتی قیر
شادمان باد و بدو خلق جهان یکسر شاد
دشمنش تنگدل و مانده به تیمار و زحیر
فرخش باد سر سال و مه فروردین
ایزدش باد بههر کار نگهدار و نصیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیباییهای بهار و طبع دلنشین آن میپردازد. باغها سبز شدهاند و پرندگان با نغمههای شیرین خود آواز میخوانند. ابرهای بهاری همچون زینتی برای طبیعت جلوهگری میکنند. شاعر از بربط میخواهد تا شعری در مدح خواجه سید بوسهل دبیر، وزیر بزرگ و دانشمندی از زمان خود، بخواند. او ویژگیهای شخصیتی و توانمندیهای این وزیر را تحسین میکند و به نیکویی و فضیلتهای او اشاره میکند. در نهایت، شاعر برای سلامتی و موفقیت او دعا میکند و آرزومند روزهایی شاد برای همه انسانها میباشد.
هوش مصنوعی: باغ پر از سبزی و زیبایی شده و پرندهای با صدای دلنشینش شروع به آواز خواندن کرده است، که صدایش از نغمههای دیگر زیباتر و دلانگیزتر است.
هوش مصنوعی: ابرهای فروردین مانند زینتی برای زمین هستند، به طوری که همه باغها پر از پرندهها و باغها مانند حریری زیبا جلوه میکنند.
هوش مصنوعی: گاه باد زره میبافد و گاه جوشن میدوزد. این کار از طبیعت باد است که به این شغلها مشغول میشود، همچون زرادخانهای که برای امیر است.
هوش مصنوعی: زرههای زیبا و جوشنهای برجسته به قدری زیاد بودند که مانند یک کلبه زرهی به نظر میرسیدند و بر روی آبهای غدیر درخشیدند.
هوش مصنوعی: آب در جوی به خاطر باران بهاری و سیل، همان طور رنگی و پرجلوه است که شیر با رنگ قرمز ترکیب شده باشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که چهرهات مانند شراب و شیر است، پیش من بیا. من به دستم عود را میزنم، تو هم نیمی از آن را بگیر.
هوش مصنوعی: نصفی از عدد پنج و شش را به عدد ده اضافه کن و دو شعر بخوان. شعرهایی که خالص و زیبا باشند و مفهوم آنها برای تو آسان و قابل درک باشد.
هوش مصنوعی: شعر زیبا و دلنشینی را برای تو میخوانم که در ستایش آن مرد بزرگ و برجسته است که دیگر در میان ما نیست و همتایی ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به یک شخصیت برجسته و معتبر دارد که در زمان خود به عنوان مقام ارشد نظامی و مشاور مهم شناخته میشود. او به عنوان دست راست فرمانروا و مدیری کارآمد در عرصههای اداری و نظامی فعالیت میکرده است. از او به عنوان کسی یاد میشود که در زمینه دبیری و نویسندگی نیز توانمندی خاصی داشته و در کارهای دولتی و سیاسی نقش بسزایی ایفا میکرده است.
هوش مصنوعی: هیچ کسی در این دنیا، نه ملک و نه وزیر، به اندازه او دلیر، توانمند و با دانش نیست.
هوش مصنوعی: نویسندهای مینویسد تا مردم او را از خطش بشناسند، شاعر نیز شعری میسراید تا شناخته شود به دلیل شعرهای جریر.
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند در دل خود و با درک عمیق، آرزوها و خواستههایش را بشناسد، باید برای آن ذهن خلاق و ضمیر پاکش تحسین کرد.
هوش مصنوعی: دل او را با دلهای دیگر مقایسه نکن، زیرا مانند ابر بارانزا با گرد و غبار برابر نیست.
هوش مصنوعی: قلم او تحت کنترل دستهایش کارهایی را انجام میدهد که هیچکس دیگری نمیتواند با نیزه و تیر انجام دهد.
هوش مصنوعی: کسی که با مهارت و ذکاوت، قلم به دست میگیرد و نوشتهای میسازد، آنقدر داناست که میتواند با نبوغ خود به خوبی حرف بزند و مفاهیم را به زیبایی بیان کند.
هوش مصنوعی: پیام این بیت بیانگر آن است که هر کلمه و گویش در زبان، مانند رابطهای است که بین ثروتمند و فقیر وجود دارد. سخن زیبا و ساده او همچون دستی است که برای کمک به فقیر دراز شده است. توضیح آن که، با وجود سادگی و ابتذال ممکن است بیان شود، ولی هنوز توانایی تاثیرگذاری و ارتقاء معنوی را دارد.
بیر یعنی حافظه، حفظ. در پهلوی بیر، در کُردی ویر، بیر، هویر.
هوش مصنوعی: خوشبخت و بزرگاند کسانی که خداوند در زندگیشان نقشی مهم و تاثیرگذار دارد و به خوبی از عهده مسئولیتهای خود برمیآیند.
هوش مصنوعی: خواجه با افتخار و با دلی شکرگزار وارد میشود و برای چنین نامآوری، دیگر راه گریزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر روز باید برای سلامتی و موفقیت او دعا کرد، زیرا هر کسی که در خدمت این سرپرست و رهبر است، از کوچک تا بزرگ، نیازمند این توجه و خواستن خیر است.
هوش مصنوعی: خدای عالم با زیبایی و چهره او، چشمهای دیگران را دور کرده و ما نیز چشممان به آن چهره خوشبخت و شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: به خاطر آن دانش و کار خوب که از او به یاد دارم، صورتش مانند ماه درخشان و آراسته است.
هوش مصنوعی: انسان باید قدردان باشد و در حق دیگران از خود باری بر دوش نگذارد تا بتواند اشتباهاتش را بپذیرد.
هوش مصنوعی: من با وجود غفلت و اشتباهاتی که داشتهام، هیچ چیزی جز محبت، مهربانی و بخشش از او ندیدهام.
هوش مصنوعی: تا وقتی که رنگش مثل گل سرخ است، شاداب و سرحال به نظر میرسد. اما زمانی که رنگش زرد میشود، همانند گل زرد زریر، حال و روزش تغییر میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که برف سفید در نزدیکی تمام دنیا وجود دارد، سیاهی قیر نیز در نزدیک همه جا پیدا میشود.
هوش مصنوعی: خوشحال باش و همه مردم جهان را به شادی دعوت کن، اما دشمن تو به خاطر کینهورزیاش در تنگنا قرار دارد و در عذاب و زحمت به سر میبرد.
هوش مصنوعی: باشد که در آغاز سال و ماه فروردین، شادی و خوشبختی بر تو مبارک شود و ایزد (خدای) تو را در هر کار یاری و نگهداری کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند
گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
به گز نیزه قد خصم تو میپیمایند
تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر
این بر این گوشه همیگوید: کای شاعر! گیر
و آن بر آن گوشه همیگوید: کای زائر! دار
ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر
گر خطیر آن بودی کهش دل و بازوی قوی است
شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر
ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر
[...]
در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر
وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر
کردشان مادر بستر همه از سبز حریر
نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.