گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۱ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری

تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری

گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر

صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری

بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۲ - در وصف نوروز و مدح (ملک محمد) قصری

 

نوروز درآمد ای منوچهری

با لالهٔ لعل و با گل خمری

مرغان زبان گرفته را یکسر

بگشاده زبان رومی و عبری

یک مرغ سرود پارسی گوید

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳ - در مدح شیخ العمید(ابوسهل زوزنی)

 

چنین خواندم امروز در دفتری

که زنده‌ست جمشید را دختری

بود سالیان هفتصد هشتصد

که تا اوست محبوس در منظری

هنوز اندر آن خانهٔ گبرکان

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴ - در صنعت «جمع و تقسیم» و مدح فرماید

 

بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری

که باغ و راغ و کوه و دشت پر ماهست و پرشعری

یکی چون خیمهٔ خاقان، دوم چون خرگه خاتون

سیم چون حجرهٔ قیصر، چهارم قبهٔ کسری

گل زرد و گل خیری و بید و باد شبگیری

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۵

 

بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی

که بانگ چنگ فرو داشت عندلیب رزی

رسید پیشرو کاروان ماه خزان

طناب راحله بربست روزگار خزی

جهان ما چو یکی زودسیر پیشه‌ورست

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۶ - در مدح ابوالحسن بن علی‌بن موسی

 

رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی

به سوی سبزه برون آمد هر محبوسی

هر زمان نوحه کند فاخته، چون نوحه‌گری

هر زمان کبک همی‌تازد، چون جاسوسی

بر سر سرو زند پردهٔ عشاق، تذرو

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۷ - در شرح شکایت

 

گاه توبه کردن آمد از مدایح و ز هجی

کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی

گر خسیسانرا هجی گویی، بلی باشد مدیح

گر بخیلانرا مدیح آری، بلی باشد هجی

روزگاری پیشمان آمد، بدین صنعت همی

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۸ - در مدح فضل بن محمد حسینی

 

به نام خداوند یزدان اعلی

که دارای دهرست و دادار مولی

ملیک سماوات و خلاق ارضین

به فرمان او هر چه علوی و سفلی

نشستم بر آن ناقهٔ آل پیکر

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹

 

نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می

تمثالهای عزه و تصویرهای می

بستان بسان بادیه گشته‌ست پرنگار

از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی

صد کارگاه ششترکرده‌ست باغ لاش

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰ - در وصف بهار و مدح ابو حرب بختیار محمد

 

نوروز، روزگار مجدد کند همی

وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی

نرگس میان باغ تو گویی درمز نیست

اوراق عشرهای مجلد کند همی

در لاله‌زار، لالهٔ نعمان سرخ روی

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۱ - درمدح علی‌بن عمران

 

جهانا چه بدمهر و بدخو جهانی

چو آشفته بازار بازارگانی

به درد کسان صابری اندرو تو

به بدنامی خویش همداستانی

به هر کار کردم ترا آزمایش

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالحسن عمرانی

 

صنما! گرد سرم چند همی‌گردانی

زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی

یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی

یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی

از حد و غایت نافرمانی در مگذر

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۳ - در مدح خواجه ابوسهل زوزنی

 

نوروز روزگار نشاطست و ایمنی

پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی

بر یاسمین عصابهٔ در منضد است

بر ارغوان طویلهٔ یاقوت معدنی

خیل بهار خیمه به صحرا برون زند

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در مدح فضل‌بن محمد حسینی

 

یکی سخنت بگویم گر از رهی شنوی

یکی رهت بنمایم اگر بدان بروی

سبوی بگزین، تا گردی از مکاره دور

برو بدان ره تا جاودانه شاد بوی

ایا کریم زمانه! علیک عین‌الله

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۵ - در وصف اسب و مدح شهریار

 

آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی

اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی

گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار

گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی

چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۶ - در وصف بهار و مدح میرکامگار

 

اندر آمد نوبهاری چون مهی

چون بهشت عدن شد هر مهمهی

بر سر هر نرگسی ماهی تمام

شش ستاره بر کنار هر مهی

یا چو سیم اندوده شش ماه بدیع

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۷ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

ای ترک من امروز نگویی به کجایی

تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی

آنکس که نباید بر ما زودتر آید

تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی

آن روز که من شیفته‌تر باشم برتو

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۸

 

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی

گرفتمت که شدی آنچنان که می‌بایی

نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان

نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹

 

نوای تو ای خوب ترک نوآیین

درآورد در کار من بینوایی

رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن

که هرگز مبادم ز عقشت رهایی

ز وصفت رسیده‌ست شاعر به شعری

[...]

منوچهری
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode