گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱

 

خجسته بادا بر آفتاب کشور جود

صباح فرخ میلاد بهترین مولود

در این همایون جشن و در این مبارک عید

نشاط باید بر رغم دشمنان حسود

خجسته اکنون کز دهر یافتم مقصد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲

 

چو جبهه و دورخ آن پری به فال سعید

مرا بماهی ایزد عطا نموده سه عید

کسان بسالش تجدید فال عید کنند

مرا بماهی اندر سه عید شد تجدید

سه فال فیروز آمد مرا سه جشن بزرگ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳

 

ماه رمضان روی نهان کرد اگر چند

دلهای کسان را همه اندر تعب افکند

چندانکه بد از روزه دل مردم غمگین

شد ز آمدن عید درونها همه خرسند

عید آمدن و رفتن روزه شده توأم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴

 

این نبینی که چو هنگام بهار آید

شاخ خرم شود و غنچه به بار آید

نک بهار آمد و خندید گل سوری

که بخندد گل سوری چو بهار آید

همچنان مریم گلها شود آبستن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵

 

ز آمدن فرودین و رفتن اسفند

دلها خرم شد و روانها خرسند

گلها افروختند آتش زردشت

مرغان آموختند ترجمه زند

ابر ببالای خاک لؤلؤ تربیخت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶

 

امروز دل هوای نشاط و طرب کند

جشنی شگرف گیرد و کاری عجب کند

جور مه محرم و دور مه صفر

خواهد تلافی از شعبان و رجب کند

دربار پورشاه عجم جان خویش را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷

 

ای ترک پارسی‌سخن خلّخی‌نژاد

ای از لب و رخ تو دلم شاد خوار و شاد

می ده که نوش باد مرا می ز دست تو

بر روی نرگس تر و آهنگ نوش باد

تا بامداد بوسه همی‌ده ز شامگاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸

 

مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد

که از سعادت اولاد خود خبر دارد

مزینیه چو سیمرغ عنبرین پر و بال

هزار بیضه زرین بزیر پر دارد

مزینیه ز دوشیزگان خود چو سپهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح مولای متقیان حضرت علی علیه السلام

 

بسی جستم نشان از اسم اعظم

که بد نقش نگین خاتم جم

همه اقطار عالم سیر کردم

مگر جویم نشان زان نقش خاتم

بزرگی گفت چون آدم بمینو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در قدردانی از مردم وطن‌خواه و تهیج جوانان وطن

 

تا زبر خاکی ای درخت برومند

مگسل ازین آب و خاک رشتهٔ پیوند

مادر توست این وطن که در طلبش خصم

نار تطاول به خاندان تو افکند

هیچت اگر دانش است و غیرت ناموس

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - چکامه وطنی

 

ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود

بر خاک مشکبیز تو و آب زنده رود

بر ریگهای پر در و یاقوت و بهرمان

بر خاکهای پر گل و نسرین و آبرود

بر آن ستوده کاخ سلاطین که دیرگاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲

 

جهان جوان شد و عمر دوباره باز آورد

بروی بهمن و اسفند در فراز آورد

رسید عید همایون و باد فروردین

دوباره شاخ سمن را باهتزاز آورد

عروس شاخ که او را شد است نامیه شوی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش عین الدوله

 

ز بسکه از دل مردم همی برآید دود

سیه شده است رخ مه بر آسمان کبود

ازین وزیر که شاه اختیار کرده نهاد

اساس سلطنتش از فراز رو بفرود

صلاح و تقوی بستند بار ازین سامان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴

 

مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

نایب السلطنه با داد خدا داد آمد

بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج

کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد

ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - مرثیه مجلس پس از بمباردمان به حکم محمدعلی میرزای مخلوع

 

رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

درین حوادث، برین مصیبت درون خارا، کباب گردید

شده پریشان، دو زلف سنبل، همی زند چاک، بپیرهن گل

وثاق قمری، سرای بلبل، مقام جغد و غراب گردید

همای دولت، از آشیانه، فتاده در دام، بطمع دانه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - هنگام شکستن دست ملک الشعراء بهار در آغاز جنگ عمومی و مهاجرت فرماید

 

شکست دستی کز خامه بس نگار آورد

نگارها ز سر کلک زرنگار آورد

شکست دستی کاندر پرند روم و طراز

هزار سحر مبین، هر دم آشکار آورد

شکست دستی کز شاهدان حجله طبع

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷

 

دوش خواندم در کتابی کز در اندرز و پند

گفت با منصور عباسی حکیمی ارجمند

ای که خوانی خویش را قائم مقام مصطفی

گر خلیفه احمدی از کار احمد گیر پند

داشت خیرالمرسلین چوبی چو چوپانان بدست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸

 

برادران بجهان اعتمادکی شاید

که می بکاهد شادی و غم بیفزاید

زمین عمارت خاکست پی نهاده بر آب

بنای خاک چو بر آب شد کجا پاید

بقا ز نام طلب نی ز عمر تا نشوی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - قصیده فکاهی

 

دوش از برای خدمت خان عزیز راد

سوی عزیز باد براندم به قلب شاد

ماندم دو شب در آنجا یارب تو آگهی

بر من در آن زمین چه خوشیها که روی داد

خرم صباح بود مرا شادمان مسا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰

 

چو شاه دانا دارد وزیر دانشمند

سر ستاره و ماه آیدش بخم کمند

چو طغرلیست ملک، کش وزیر بال و پرست

همی بپرداز این پر بر آسمان بلند

من اینکلام بتحقیق و تجربت رانم

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode