ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود
بر خاک مشکبیز تو و آب زنده رود
بر ریگهای پر در و یاقوت و بهرمان
بر خاکهای پر گل و نسرین و آبرود
بر آن ستوده کاخ سلاطین که دیرگاه
قیصر بطوع بر درشان روی و جبهه سود
بر آن مرو جان شریعت که از خدای
گوئی همیشه وحی برایشان رسد فرود
بر نقش کارخانه شرکت که هر یکی
ارزد بصد خریطه در و لعل نابسود
ای جامه مقدس شرکت که آسمان
بر تن درد ز رشک تو پیراهن کبود
آنی که دست غیرت حب الوطن ترا
در کارگاه عشق همی رشته تار و پود
نام آوران عرصه ملک از تو جسته نام
سوداگران کشو دین از تو برده سود
دولت بزیر سایه چتر تو جای کرد
اقبال از دریچه حسن تو رخ نمود
ای حامیان شرع پیمبر که فکرتان
زنگار غم ز آینه دین حق زدود
دشمن درود مزرع ما را بداس کین
هان همتی کنید که بر جانتان درود
تا کی ز داغ کودک دانش در اوفتد
در خاندان ثروت ما بانگ رود رود
تا کی ز نار غفلت و پندار برشود
از دودمان غیرت ما بر سپهر دود
تا کی ز آه دل چو سمندر در آتشیم
وز اشک هر دو دیده چو ماهی در آب رود
تا کی بدست ملت ترسا همی زنیم
اسلام را بدامن دین وصله جهود
این جامه را که پرچم و آیات احمدی است
بر سر نهید چابک و در بر کنید زود
این جامه هست جامه تقوی که کردگار
اندر کلام خویش بپا کی ورا ستود
این جامه از حریر بهشتی بنزد حق
بالله بود نکوتر بی گفت و بی شنود
پیراهن و عمامه ازین دیبه بهتر است
زان کاهنیه سازی برگستوان و خود
بیدار دل کسی است بر من که گاه خواب
در بستری ز شرکت اسلامیان غنود
پوشید هر که جامه شرکت بروزگار
ایزد دری ز رحمت خود بر رخش گشود
تا دوختم ز شرکت اسلامیان قبای
گفتم پرند روم خود اندر جهان نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
گر فرخی بمرد، چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنْش هر زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنْش هیچ سود
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود
بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود
طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون تویی
زین پس نبود خواهد وزین پیش هم نبود
در دور هشت چرخ ز ترکیب چار طبع
[...]
گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کردهام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود
رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟
کو روی راز دیر به خَلقان نمینمود
از نیستی دو دیده به کس مینکرد باز
وز راستی روانِ خلایق همی ربود
چون در فتاد در محنِ عشق زان سپس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.