گنجور

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۳ - حق الیقین

 

مرکز روح عالم اعلاست

و آن منزّه ز شیب وز بالاست

بی تناهی و حصر و بی محل است

زانکه نور خدای لم یزل است

از اشارات حسی است بری

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۴ - حکایت

 

عاقلی دید قطرۀ ژاله

بنشسته به سبزه و لاله

گفت ابری نبود در عالم

از کجا شد پدید این شبنم

مرکز او ز شیب یا بالاست

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۵ - فی امربالمعروف

 

امر معروف خصلتی است شریف

لیک از مشفق نظیف لطیف

صفت آنکه سالک راه است

«فبما رحمة من الله» است

جست و جوی بدی ز بی خردی است

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۶ - حکایت

 

کودکی دید عکس خود در آب

زان بترسید و بانگ زد کای باب

در خُم ماست کودکی پنهان

که من از خوف او شدم لرزان

پدر پیر در زمان بدوید

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۷ - حکایت

 

بر رهی می​گذشت شیخ مهین

سعد دین حمویه با تمکین

برکۀ آب بود در ره پیر

که گذشتن از آن نبود گزیر

مرکب شیخ ز آب باز جهید

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۱ - الفصل السادس فی الرزق

 

رازقی کو بود سزای سپاس

جز که «ذوالقوّة متین» مشناس

قدرتش خلق را دهد روزی

همچو نیک اختری و بدروزی

هست دایم به رزق خلق علیم

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۲ - حکایت

 

در حضور جماعتی انبوه

رفته بودم پی تفرّج کوه

کمری را شکافت یک یاری

پیش ما ناگهان پی کاری

کرمکی یافتم میان کمر

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۳ - الضلال المبین

 

گیرد از کسب خویش رزق حرام

قَدَری، اینت حمق و جهل تمام

شبهۀ او که منشأ شر شد

با جوابش بسی مکرّر شد

بازخوان و بدان یکایک را

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۱ - الفصل السّابع فی معرفة الزّمان و المکان

 

چیست جلّ المتاع چرخ کهن

جز مکان و زمان بی سر و بن

این دوروئی به حشو آکنده

وان فرومایه​ای پراکنده

این یکی هرزه گرد بی سر و پا

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۲ - الضّلال المبین

 

نزد ایشان زفهم و وهم و گمان

واجب است دایماً وجود زمان

باز قومی دگر از ایشان هم

ممتنع گفته مقتضای عدم

در ضلال مبین هم این و هم آن

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۳ - التمثیل

 

کشتی​یی دان روان بر آب روان

روز و شب هیأت زمان و مکان

بادبانش مزاج و باد اجل

لنگرش باد پای و آبش امل

منبع آب قعر بحر قِدَم

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۱ - الفصل الثّامن فی فواید طاعته تعالی

 

امر فرمود ایزد رحمان

همۀ خلق را ز انس و ز جان

به عبادت که خاصۀ ممکن

زانکه آمد و «ماخلقت الجّن»

تا عبادت بسوی ذکر بَرَد

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۲ - الضلال المبین

 

اهل الحاد و مرجئه ز ستیز

شبهه​ای کرده​اند دست آویز

که چه حاصل از این مشقّت ما

بی نیاز است حق ز طاعت ما

گر تو طاعت کنی و گر عصیان

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۳ - حکایت

 

گفت یک روز نازنین خاتون

کادمی زاده عاجز است و زبون

در دو انگشت حق ورا دل و گِل

پس مؤاخذ شده، زهی مشکل

غایت عجز و اضطرار است این

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت

 

شد در ایّام تابعین این نام

عالم علم فرعی و احکام

اهل آن قرنها چو بگذشتند

دل مردم ز ره فرو گشتند

فتنه و اختلاف شد پیدا

[...]

شیخ محمود شبستری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode