گنجور

 
شیخ محمود شبستری

گیرد از کسب خویش رزق حرام

قَدَری، اینت حمق و جهل تمام

شبهۀ او که منشأ شر شد

با جوابش بسی مکرّر شد

بازخوان و بدان یکایک را

تا کند زایل از تو این شک را

تا کی آخر از این دوروئی تو

فتنۀ خلق و هرزه گوئی تو

یا مسلمان محض شو در دین

یا بکلّی طریق کفر گزین

همه دانند مردم از که و مه

که زن قحبه از مخنّث به

چون نه اینی نه آن، همان و همین

کرده دور از خودت به صد نفرین

زان منافق همیشه نام تو شد

«اسفل السافلین» مقام تو شد

از مسلمانی این صفت دور است

زانکه از شرک​های مستور است

اندرین ره ترا بسی بیم است

چاره تفویض یا نه تسلیم است

هرکه در بحر دست و پای زند

نفس خود را بدان تباه کند

وان غریقی که تن در آب دهد

هست ممکن کز آن بلا برهد

اندر آب اوفتاده​ای زنهار

قوّت خویش را بدو بسپار

آنکه خود را در آب مرده شناخت

موج دریاش هم برون انداخت

زانچنان بحر مظلم خونخوار

تخته​ای نادر اوفتد به کنار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]