گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

مغنّی وقت آن آمد که بنوازی رباب

صبوحست ای بت ساقی بده جام شراب

اگر مردم بشوئیدم به آب چشم جام

وگر دورم بخوانیدم به آواز رباب

فلک در خون جانم رفت و مادر خون دل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

ای کرده مه را از تیره شب نقاب

در شب فکنده چین بر مه فکنده تاب

مشکست یا خطست یا شام شب نمای

ماهست یا رخست یا صبح شب نقاب

با سرو قامتت شمشاد گو مروی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب

قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب

عنبرین خطت که چون مشک سیه بر آتشست

می نماید گرد آتش گردی از عنبر در آب

بر گل خودروی رویت کابروی حسن از اوست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

طرّه مشکین نباشد بر رخ جانان غریب

زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب

ایکه گفتی گرد لعلش خط مشکین از چه روست

خضر نبود بر کنار چشمه ی حیوان غریب

گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

سحر بگوش صبوحی کشان باده پرست

خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل هست

مرا اگر نبود کام جان و عمر دراز

چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست

اگر روم بدود اشک و دامنم گیرد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

زلفش نافه ی تاتار تاریست

که هر تار از سر زلفش تتاریست

ز شامش صدشکن بر زنگبارست

ولی هرچین ز شامش زنگباریست

از آن دُردانه تا من برکنارم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

شعاع چشمه ی مهر از فروغ رخسارست

شراب نوشگوار از لب شکر بارست

کمند عنبری از چین زلف دلبندست

فروغ مشتری از عکس روی دلدارست

نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

دلبرا سنبل هندوی تو در تاب چراست

زین صفت نرگس سیراب تو بیخواب چراست

چشم جادوی تو کز باده ی سحرست خراب

روز و شب معتکف گوشه محراب چراست

نرگس مست تو چون فتنه ازو بیدارست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

وه که از دست سرزلف سیاهت چه کشیدست

آنک دزدیده در آن دیده خونخوار تو دیدست

چون کشد وسمه کمان دو کمان خانه ابروت

گرچه پیوسته کمان بر مه و خورشید کشیدست

جفت این طاق زمرد شد از آنروی چو گیسو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

این باد کدامست که از کوی شما خاست

وین مرغ چه نامست که از سوی سبا خاست

باد سحری نکهت مشک ختن آورد

یا بوئی از آن سلسله غالیه سا خاست

گوئی مگر انفاس روان بخش بهشتست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

لب شیرین تو هر دم شکرانگیزترست

زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست

بر سر آمد ز جهان جزع تو در خونخواری

گرچه چشم من دل سوخته خونریزترست

ایکه از تنگ شکر شور بر آورد لبت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

کاف و نون جزوی از اوراق کتب خانه ماست

قاف تا قاف جهان حرفی از افسانه ی ماست

طاق پیروزه که خلوتگه قطب فلکست

کمترین زاویه ئی بر در کاشانه ی ماست

گر چراغ دل ما از نفس سرد بمرد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

ای که شهد شکرین تو برد آب نبات

خاک خاک کف پای تو شود آب حیات

بشکر خنده ز تنگ شکر شورانگیز

تا شکر ریخته ئی ریخته ئی آب نبات

از دل تنگ شکر شور بر آمد روزی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات

در وفایت جان ببازم تا کجا یابم وفات

دی طبیبم دید و دردم را دوا ننوشت و گفت

خون دل میخور که این ساعت نمی یابم دوات

چون روان بی خط برات آورده بودم از چه وجه

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

رخسار تو شمع کایناتست

وز قند تو شور در نباتست

ریحان خط سیاه شیرین

پیرامن شکّرت نباتست

خضرست مگر که سرنوشتش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

سنبلش برگ ارغوان بگرفت

سبزه اش طرف گلستان بگرفت

بر شکر طوطیش نشیمن کرد

بر قمر زاغش آشیان بگرفت

دور از آن روی بوستان افروز

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست

بیا که عمر من این پنجروز معدودست

مقیم کوی تو گشتم که آستان ایاز

بنزد اهل حقیقت مقام محمودست

دلم ز مهر رخت می کشد بزلف سیاه

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

ایکه از سرچشمه ی نوشت برفت آب نبات

مرده ی مرجان جان افزای تست آب حیات

از چمن زیباتر از قدّت کجا خیزد نهال

وز شکر شیرین تر از خطّت کجا روید نبات

عنبر زلف تو بر کافور می بندد نقاب

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

ای قمر تابی از بنا گوشت

شکّر آبی ز چشمه ی نوشت

جاودان مست چشم میگونت

واهوان صید خواب خرگوشت

خسرو آسمان حلقه نمای

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

هر که مجنون نیست از احوال لیلی غافلست

وانک مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست

قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست

عاشق ار معشوق را بی وصل بیند واصلست

اهل معنی را از او صورت نمی بندد فراق

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۲
sunny dark_mode