شعاع چشمه ی مهر از فروغ رخسارست
شراب نوشگوار از لب شکر بارست
کمند عنبری از چین زلف دلبندست
فروغ مشتری از عکس روی دلدارست
نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست
شمیم باغ بهشت از نسیم گلزارست
چه منزلست مگر بوستان فردوسست
چه قافله ست مگر کاروان تاتارست
چه لعبتست که از مهرماه رخسارش
چو تار طرّه او روز من شب تارست
بسرسری سر زلفش کجا بدست آید
چو سر ز دست برون شد چه جای دستارست
تو یوسفی که فدای تو باد جان عزیز
بیا که جان عزیز منت خریدارست
بنقش روی تو هر آدمی که دل ندهد
من آدمیش نگویم که نقش دیوارست
چو چشم مست ترا عین فتنه می بینم
چگونه چشم تو در خواب و فتنه بیدارست
درون کعبه عبادت چه سود خواجو را
که او ملازم دُردی کشان خمارست
عجب مدار زانفاس عنبر آمیزش
که آن شمامه ئی از طبله های عطارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعری که ارائه شده، به زیبایی و جذابیت معشوق و عشق میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیههای گوناگون، از جمله اشاره به شراب، زلف، و چهره معشوق، احساساتی عمیق و عاشقانه را بیان میکند. او به توصیف ویژگیهای معشوق و تأثیر آن بر دل و جان خود میپردازد و از عشق به عنوان نیرویی قدسی و زیبا یاد میکند. همچنین، شاعر به سرگشتگی و حیرت خود در مواجهه با زیبایی معشوق اشاره میکند و ابراز میدارد که عشق واقعی، انسانی را از روزمرگی و خستگی زندگی فراتر میبرد. در نهایت، این شعر با حسرت و عشق عمیق، جذابیتهای دنیای عشق و زیبایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تابش عشق از روشنایی چهره او به وجود میآید و نوشیدنی لذیذی که از لبان شیرین او جاری است، لذت خاصی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: کمند عطری از موهای محبوبم است و نور ماه، جلوهای از چهرهی معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: صدای پرنده مانند آهنگ رودی است و عطر باغ بهشت از نسیم گلها به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: اینجا چه جایی است جز بهشت، و اینجا چه گروهی است جز کاروان تاتار؟
هوش مصنوعی: اینی که اشاره میشود، دختری است که چهرهاش در مهرماه همچون تار موهایش زیبا و دلرباست. زیبایی او باعث شده است که روز من به شب تار تبدیل شود، به طوری که نور و روشنی در برابر جاذبهاش کمرنگ و ناچیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به راحتی نمیتوان به گیسوان او دست یافت؛ وقتی که دست از آن کشیده میشود، دیگر جایی برای سر کردن باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: ای یوسف که جان عزیزم فدای تو است، بیا که جانم برای تو در انتظار است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیباییها و جذابیتهای چهرهات توجه نکند و دل نبندد، من او را آدم نمیدانم، چون او فقط مانند نقشی روی دیوار است که هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و مست تو برایم حس فتنه و آشوب را به همراه دارد، اما عجیب است که در حالی که تو خواب هستی، این فتنه و آشوب به خوبی در چشمانت دیده میشود.
هوش مصنوعی: در دل کعبه، عبادت چه فایدهای برای خواجو دارد، وقتی که او درگیر مستی و شادی با دوستانش است.
هوش مصنوعی: به این موضوع توجه نکن که نفسهای معطر او شگفتانگیز است، زیرا آن عطر ناشی از محافل و مجالس عطاران است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را
چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
چو پوست روبه ببینی به خان واتگران
بدان که: تهمت او دنبهٔ به سر کارست
چه صورت است که بیجان بدیع رفتارست
چه پیکرست که بیدل شگفت گفتارست
مساعد قدرست او و ترجمان قضاست
وزیر عقل و وکیل سپهر دوارست
به تیر ماند و او را بهقیر پیکان است
[...]
دلم هنوز به پیرانه سر گرفتارست
هنوز در سرم آشوب عشق بسیارست
میی ست در سرم از جام روزگار الست
که حاجتم نه به خم خانه نه به خمّارست
دلم گریخته در تار تار زلف کسی ست
[...]
بیا که بی رخ خوبت مرا به دل بارست
ببین که دیده ز هجر رخ تو خون بارست
بخور ز لطف غم حال ما که بد نبود
اگرچه در دو جهانت چو بنده بسیارست
اگر به پرسش مسکین قدم نهی روزی
[...]
یحبهم و یحبونه چه اقرارست؟
بزیر پرده مگر خویش را خریدارست؟
دو عاشقند و دو معشوق در مکین و مکان
ولی تصور اغیار محض پندارست
هزار جان گرامی بیک کرشمه خرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.