پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات
در وفایت جان ببازم تا کجا یابم وفات
دی طبیبم دید و دردم را دوا ننوشت و گفت
خون دل میخور که این ساعت نمی یابم دوات
چون روان بی خط برات آورده بودم از چه وجه
خط برون آوردی و گفتی که آوردم برات
در عری شاه ماتم ای پری رخ رخ مپوش
کانک رخ بر رخ نهی او را چه غم باشد زمات
راستی را تا صلای عشق در عالم زدی
قامتت را سجده آرد عرعر از بانک صلوة
چون ترا گویم که لالای توام گوئی که لا
جان ببازم بی سخن چون بت پرستان پیش لات
نغمه ی عشاق در نوروز خوش باشد ولیک
ای دریغ ار عیش ما را دست میدادی ادات
گر حیا داری برو خواجو و دست از جان بشوی
زانک لعل جان فزایش می برد آب حیات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و غم خود میپردازد و از وفاداری و عشق سخن میگوید. او از معشوقهاش میخواهد که غم و اندوه را بر طرف کند و ابراز میکند که حتی اگر جانش را هم فدای عشق کند، ارزشش را دارد. شاعر به دکتر خود اشاره میکند که برای دردش دواتی نمینویسد و تنها میگوید که خون دل بخورد. او همچنین به زیبایی معشوقهاش اشاره میکند و اینکه در برابر معشوق، هیچ غمی وجود ندارد. در پایان، شاعر به وضعیت عاشقان در نوروز اشاره میکند و آرزو میکند که عیش و زندگیشان بهبود یابد. در نهایت، او از خواجو میخواهد که بیخیال جانش شود، زیرا عشقش او را به زندگیاش نیازمندتر میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر غم نداشتن، خودم را با سرافرازی به درگاه تو میرسانم. چون در عشق تو جانم را از دست میدهم، نمیدانم تا کجا باید بروم تا وفایت را بیابم.
هوش مصنوعی: دکتری که من را دید، نتوانست دارویی برای دردم بنویسد و فقط گفت که صبر کن و درد خود را در دل نگهدار، چون در این لحظه ابزار نوشتن ندارم.
هوش مصنوعی: من به سادگی بدون هیچ نشانهای برات را آورده بودم، پس چرا خطی از من بیرون آوردهای و گفتهای که برات را آوردهام؟
هوش مصنوعی: ای پری زیبا، در مراسم عزای شاه، چهرهات را مخفی نکن. زیرا وقتی که چهرهات را بر چهره او بگذاری، دیگر برایش غم و اندوهی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: به راستی که وقتی صدای عشق در جهان طنین افکند، قامت تو به حدی زیبا و متعالی شد که حتی خرها در برابر تو سجده میکنند و بر تو درود میفرستند.
هوش مصنوعی: وقتی که به تو میگویم من خوابآلودم، میگویی که جانم را بیگفت و گو از دست میدهم، مثل بتپرستانی که برای بتی که میپرستند، خاموش و ساکت هستند.
هوش مصنوعی: صدای عاشقان در روز فرخنده نوروز دلنشین است، اما افسوس که ای کاش خوشی ما نیز به همین سادگی در دسترس بود.
هوش مصنوعی: اگر شرم و حیا داری، به خواجو برو و از دنیا و زندگی دل بکن، زیرا که زیبایی و خوشی زندگی را از تو میگیرد و جانت را به خطر میاندازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ جایی از ستاره روز روشن نیست نور
زین ستاره روز را چندانکه خواهی نور هست
شیخ الاسلام و جمال دین و مفتی المشرقین
سیف حق تاج خطیبان شمع شرع اقضی القضات
قوله، (ص) «بعثت بجوامع الکلم، و لأتمم مکارم الاخلاق».
مهره کس را ندید اندر همه دریای مهر
تا نقاب از چهره جان مقدّس برگرفت
هر که صاحب دیده بود آنجا دل از جان در گرفت
ای فلک قدری که شمس دین و دین دولتی
دولت تو دولت دنیا و دین و دولت است
از علو همت تو آسمان را غیرت است
وز جمال طلعت تو مشتری را خجلت است
گر جمال ملتی، شاید که اخلاق تو را
[...]
بی تو ای آرام جان یک ساعتم آرام نیست
وز تو ام حاصل به جز هجران نافرجام نسیت
گر من از آشفتگی شوری کنم معذور دار
هر که را دل بر سر آتش بود ارام نیست
دوزخی در سینه دارم زاتش هجران و دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.