طرّه مشکین نباشد بر رخ جانان غریب
زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب
ایکه گفتی گرد لعلش خط مشکین از چه روست
خضر نبود بر کنار چشمه ی حیوان غریب
گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن
در بهاران نبود از مرغ چمن افغان غریب
سنبلش بی وجه نبود گر بود شوریده حال
زانک افتادست چون هندو بترکستان غریب
ور دلم در چین زلفش بس غریب افتاده است
در دلم نبود غمش چون گنج در ویران غریب
بر غریبان رحمت آور چون غریبی در جهان
زانک نبود از خداوند کرم احسان غریب
چشم مستت گر بریزد خون هر بیچاره ئی
چاره نبود زانک نبود فتنه از مستان غریب
گر بشمشیرم کشی حکمت روان باشد ولیک
بر گدا گر رحمت آرد نبود از سلطان غریب
در رهت خواجو بتلخی جان شیرین داد و رفت
هرگز آمد در دلت کآیا کجا رفت آن غریب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غریبی و تنهایی خود در عشق به معشوق اشاره میکند. او با بیانی حزنآلود به این موضوع میپردازد که زیبایی و صفای معشوق در دنیای تنهاییاش بینظیر است و بدون او غم و یأس وجودش را پر کرده است. شاعر میگوید که اگرچه در دلش عواطف شدیدی نسبت به معشوق دارد، اما این احساسات به نوعی غریب و بینهایت دردناک است. او همچنین به رحمت خداوند و دلسوزی دیگران برای عاشقان در غم و تنهایی اشاره میکند و در نهایت به سرنوشت خود و غیبت معشوق میپردازد. در مجموع، این شعر غصه و عشق عمیق را در دنیایی پر از غم و تنهایی بیان میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که محبوبی با موهای سیاه و زیبا به نظر میرسد، این زیبایی به خودی خود غیرعادی نیست، زیرا در باغهای عجیب و دورافتاده، سنبلها و گلهای دیگر نمیتوانند به خوبی رشد کنند.
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی دور لعلش، خط مشکین از چه دلیلی است؟ چرا خضر کنار چشمه حیات نبود؟
هوش مصنوعی: اگر در آرزوی چهرهاش افسوس بخورم، عیب نگذارید بر من، زیرا در بهار، صدای غمگین پرندهای از گلزار هم نشانی از تنهایی است.
هوش مصنوعی: سنبل او بیدلیل نیست، اگر او دیوانهوار رفتار کند. زیرا او همچون هندی است که به سرزمین ترکستان غریب افتاده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلفهای او در حالتی عاطفی و غمانگیز قرار دارد. اما در درونم هیچ غم و اندوهی وجود ندارد، مانند گنجی که در خرابهای پیدا شده باشد.
هوش مصنوعی: به غریبان لطف کن، چرا که در این دنیا غریبی وجود دارد و رحمت خداوند بر بندگانش شامل حال کسانی میشود که در سختی و بیکسی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: اگر چشمان زیبا و سرمست تو خون بیچارهای را بریزد، دیگر چارهای نیست، زیرا مستان غریب نهفته در خود فتنهای ندارند.
هوش مصنوعی: اگر با شمشیر کشته شوم، حکمت همیشه جاری خواهد بود، اما اگر سلطان بر گدا رحم نکند، دیگر چه فایدهای دارد حتی اگر سلطانی غنی باشد.
هوش مصنوعی: در مسیر تو، خواجو به خاطر عشق و محبوبی، جان شیرینش را فدای او کرد و رفت. هرگز به دل تو نرسید که بپرسی آن فرد غریب کجا رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا شدم حلقه بگوش در سلطان غریب
پاسبان حرمش گشتم و دربان غریب
من چسان روی بشکرانه نعمت ننهم
که غریبم من و مهمان شده بر خوان غریب
کی روا دار شود شاه خراسان جهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.