گنجور

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در مدح سلطان محمود

 

نوروز بزرگ آمد آرایش عالم

میراث بنزدیک ملوک عجم از جم

بر دولت شاه ملکان فرّخ و فیروز

آن قبلۀ فخر و شرف گوهر آدم

سالار خراسان ملک عالم عادل

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم

از بهر چه چیزست بدان بوی و بدان خم

هر چند همی مالد خمّش نشود راست

هر چند همی شوید بویش نشود کم

انگیخته از هم همه و آمیخته با هم

[...]

عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح سلطان ابو سعید مسعود بن محمود غزنوی

 

جشن سده و سال نو و ماه محرم

فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم

شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود

کاین نام بدین معنی او راست مسلم

از دیدن او چشم جهان گردد روشن

[...]

فرخی سیستانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۹ - هم در ستایش او

 

آمد صفر امروز چو دی رفت محرم

این شادیت آورد گر آن بود همه غم

تا بر عقب ماه محرم صفر آید

شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم

ای بار خدایی که تو را یار نباشد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

خورشید جهان بوالفرج آن فارس عالم

نصر آنکه بدو فخر کند گوهر آدم

در حشر به فردوس بدو نازد رستم

زیرا که چو او نیست خداوند مکرم

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۵

 

ای قاعدهٔ ملک به فرمان تو محکم

ای فایدهٔ خلق در احسان تو مدغم

پیدا شده در کُنیت و نام و لقب تو

فتح و ظَفَر و نصرت و فخر همه عالم

چون نور تو از جوهر آدم بنمودند

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۶

 

آن چنبر پرحلقه و ان حلقه پرخم

دام است و کمندست بر آن عارض خرم

دامی و کمندی که ز بهر دل خلق است

چون سلسله پُر حلقه و چون دایره پرخم

از دیدن آن دلبر و نادیدن آن ماه

[...]

امیر معزی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۹ - در توحید و مناجات ومنقبت پیغمبر «ص» و امیرالمؤمنین «ع» و مدح منتجب الدین حسین بن ابوسعد ورامینی «ره» گوید

 

ای برهمه احرار جهان گشته مقدم

در غایت اقبال ترا ملک مسلم

در حضرت پاک تو ز فضل ملک العرش

تأیید پیاپی شد و توفیق دمادم

جاه تو رفیع است و درجهای تو عالی

[...]

قوامی رازی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - در مدیح قوام الدین

 

ای یافته از قدر بر افلاک تقدم

وی کرده گه حکم بر اجرام تحکم

مخدوم جهان صدر قوام الدین کاینچرخ

گفته است که مأمور توأم فأمرو احکم

رای تو منزه بود از ننگ تردد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - در مدیح

 

والله که جوانی چو تو از گوهر آدم

از کتم عدم نامده در حیز عالم

هم آستن علم در ایام تو معلم

هم قاعده شرع باحکام تو محکم

باشی بهمه وقت تو منصور و مظفر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵- سورة المائدة- مدنیة » ۸ - النوبة الثالثة

 

تا کی سخن اندر صفت و خلقت آدم

تا کی جدل اندر حدث و قدمت عالم!

تا کی تو زنی راه برین پرده و تا کی

بیزار نخواهی شدن از عالم و آدم!

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة » ۴ - النوبة الثالثة

 

با طلعت تو شب نبود نیز بگیتی

با دولت تو غم نبود نیز بعالم‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة » ۴ - النوبة الثالثة

 

چشمی که ترا دید شد از درد معافا

جانی که ترا یافت شد از مرگ مسلّم‌

میبدی
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و ششم

 

ترجیع کنم تا که سر رشته بیابند

مستان همه از بهر چنین گنج، خرابند

ترجیع سوم را چو سرآغاز نهادیم

بس مرغ نهان را که پر و بال گشادیم

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸

 

شد چشم جهان روشن و جانها همه خرم

از طلعت فرخنده نوئین معظم

آن شیر که با پنجه وبازوی شکوهش

چون پنجه بید آمد سرپنجه ضیغم

وان شید که در عهد وفاقش نتواند

[...]

مجد همگر
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

مزن تا توانی به گفتار، دم

نکو گوی، گر دیر گویی چه غم

هر که گردن به دعوِی افرازد

خویشتن را به گردن اندازد

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲

 

ما نیز قیامت که بگفتند بدیدیم

با حور نشستیم و به فردوس رسیدیم

زان می که حلال است چنان مست ببودیم

کز هرچه حلال است و حرام است بریدیم

مستان الستیم ولی نفی گمان را

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹۷

 

دریاب که من طاقت هجر تو ندارم

بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم

از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم

گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم

هر روز دم سرد، مگر باد خزانم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١٠ - مستزاد

 

چون مردمک دیده من خال رخ یار

آن نقطه جانم

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - فی مدح صاحب الاعظم و الامام الاعلم زین الحق و الدین الزیر آبادی نورالله ضریحه

 

ای کعبه روی چو مهت قبله ی عالم

خالت حجر الاسود و لب چشمه ی زمزم

ای پیکر مطبوع تو الطاف مرکب

وی مجمع ترکیب تو ارواح مجسّم

بوی سر زلف سیهت نکهت فردوس

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۷
sunny dark_mode