آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم
از بهر چه چیزست بدان بوی و بدان خم
هر چند همی مالد خمّش نشود راست
هر چند همی شوید بویش نشود کم
انگیخته از هم همه و آمیخته با هم
آویخته اندر هم و توده شده بر هم
آنکس که یمین است و امین دولت و دین را
زیبا ملک غازی شاهنشه عالم
تا درگه او یابی مگذر بدر کس
زیرا که حرامست تیمم بلب یم
بیش از ملکان فضلش و عصرش پس از ایشان
از عصر مؤخر شد و از فضل مقدم
دشمن که سخن گوید از آن تیغ جهانسوز
گردد بزمان اندر هر دو لبش اعلم
از رسم جوانمردی و ز فخر مدیحش
گوینده و بیننده شود اکمه و ابکم
ای مایۀ هر نیکی و اندازۀ شادی
نیکی بتو نیکو شد و شادی بتو خرم
از دانش و رسمت خرد اندازه گرفتست
زین روی خردمند عزیزست و مکرم
گردنده فلک خدمت او پیشه گرفته است
از عیب و فساد از پی آنست مسلم
جای تو بغزنی در و جاه تو ببغداد
جیش تو ببلخ اندر و جوش تو بدیلم
پاکیزه تر از نوری و سوزنده تر از نار
بخشنده تر از ابری و بایسته تر از نم
از بوی خوش مدح تو هر کس که بخواند
چون نافه شود راوی و مدّاح ترا نم
در سایۀ خلق تو بود عنبر اشهب
از خلق تو گشتست بدان بوی و بدان شم
از طاعت تو سر نکشد هر که کشد سر
بی خدمت تو دم نزند هر که زند دم
آنی تو که با قیمت و آراسته گشتست
چون عقدۀ یاقوت بتو گوهر آدم
عدل از تو مشهر شد و فضل از تو منوّر
ملک از تو مهنا شد و دین از تو مقدم
تا تیغ جهاندار تو برخاست بکوشش
دل سوزۀ بدخواه تو بنشست بماتم
در امن تو ضیغم نکشد دست بر آهو
با امر تو آهو بکند ناخن ضیغم
در آهن و سیم است قضا و قدر ایرا
کز آهن و سیمست ترا خنجر و خاتم
عزست نگین تو و خیرست حسامت
گر عزّ منقش بود و خیر مجسم
ای بس ملک نامورا کش تن و نعمت
بخشیده شد از تیغ تو در معرک و منقم
آهن همه تیغست ولیکن نه چنان تیغ
دریا همه آبست ولیکن نه چنان یم
گویند که فرمان بر جم بود جهان پاک
دیو و پری و دام و دد و خلق رمارم
گر بوده چنین ، یا جم را جاه تو بودست
یا نام تو بوده ست بر انگشتری جم
تا روز بدیدار بود خوبتر از شب
تا زیر بآواز بود تیز تر از بم
تا حکم سر سال عجم باشد نوروز
چون حکم سر سال عرب ماه محرم
جاوید جهاندار و خداوند جهان باش
تو شاد بکام دل و اعدات مغمم
وین عید همایون بتو بر فرخ و میمون
تو منعم و آنکس که تو خواهی بتو منعم
رطل تو دمادم شده و فتح دمادم
بر فتح دمادم رو و بر رطل دمادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مدح و ستایش یک شخص برجسته میپردازد. شاعر با بیانی زیبا و مفصل از ویژگیها و فضایل آن شخص میگوید. او به زلف و ظاهر زیبا، بوی خوش و شخصیت موقر او اشاره میکند و به قدرت و مقام او در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی تقدیر مینهد. شاعر همچنین به عدالت، فضیلت و بخشندگی او اشاره میکند و تأکید میکند که وجود او برای دیگران امید و شادی به ارمغان میآورد. در نهایت، او از خداوند درخواست میکند تا این شخص را در امان نگاه دارد و قدر و منزلت او را بیش از پیش بالا ببرد.
هوش مصنوعی: زلفی که به آرامی بر روی صورت زیبا افتاده، به خاطر چه چیزی این همه جذاب و خوشبوست؟ این زیبایی و لطافت از کجا آمده است؟
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که کار خود را درست انجام دهی و از سختیها عبور کنی، باز هم اثر و خصوصیاتی از گذشته در زندگیات باقی میماند و نتایج کارهایت هرگز به طور کامل از بین نمیروند.
هوش مصنوعی: همه چیز از یکدیگر متولد شده و با هم درآمیختهاند، به گونهای که به هم اتصال پیدا کرده و به یک توده واحد تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: شخصی که راستگو و مورد اعتماد است، در زمینههای سیاسی و مذهبی، جلوهای زیبا از پادشاهی است که بر زمینها حکمرانی میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که به درگاه او میرسی، از هیچ کس نگذرجو، زیرا که تیمم در جای دیگر مجاز نیست.
هوش مصنوعی: او از نظر فضل و برتری بر دیگران بالاتر است و زمان او بعد از دوره ایشان آمده، اما در فضیلت و شایستگی، پیشتاز و برتر از آنهاست.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن صحبت میکند، با کلماتش چنان درد و رنجی به وجود میآورد که میتواند حتی در دل هر دو طرف گفتگو اثر بگذارد و آموختههایش را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: از ویژگیهای جوانمردی و افتخار در ستایش او، سخنگو و شنونده مانند کسی میشوند که کور و لال است.
هوش مصنوعی: ای سرچشمۀ همۀ خوبیها و معیار شادی، به خاطر تو نیکویی زیبا و خوشی بهدست آمده است.
هوش مصنوعی: خرد و دانش تو، معیاری برای سنجش ارزش و احترام توست؛ به همین دلیل، انسانهای با دانشی چون تو عزیز و محترم هستند.
هوش مصنوعی: چرخ فلک به خدمت او مشغول شده است و در پی عیب و فساد نیست، این امر برای او مسلم است.
هوش مصنوعی: در جایی که تو هستی، غم و اندوه وجود دارد و مقام و منزلت تو به گونهای است که در بغداد هم به چشم میآید. احساسات و هیجانات تو آنقدر شدید است که حتی در دلیلی دیگر هم جاری است.
هوش مصنوعی: تو از نور پاکتر و از آتش سوزندهتر هستی؛ همچنین مانند ابر، بخشنده و از نم نیز ماهرتر و شایستهتر هستی.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد از خوبیهای تو بگوید و تو را ستایش کند، به مانند نافی (شکوفهای که خوشبو است) میشود و رایحهاش را پخش میکند.
هوش مصنوعی: عطر خوش عنبر به دلیل وجود تو شکوفا شده و به خاطر بوی دلانگیز تو و زیباییات به این حالت درآمده است.
هوش مصنوعی: هر کس که از فرمانبرداری تو سرپیچی کند، باید بداند که بدون خدمت به تو نمیتواند به زندگی ادامه دهد. هیچکس نمیتواند نفس بکشد یا حتی حرفی بزند اگر دلیلی برای خدمت به تو نداشته باشد.
هوش مصنوعی: تو آنی که با زیبایی و ارزشمندی خود مانند یاقوت به گوهر آدم میدرخشی.
هوش مصنوعی: عدالت از جانب تو نمایان شد و لطف و کرامت از تو روشن گشت. حکومت از تو محترم و باشکوه شد و دین به واسطه تو مورد توجه قرار گرفت.
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیر پرقدرت تو به اهتزاز درآمد، دل حسودان و بدخواهان تو در سوگ نشسته و ناراحت شدند.
هوش مصنوعی: در منطقهای امن، شیری نمتواند به آهو آسیب بزند، اما با فرمان تو، آهو خود را در برابر شیر قرار میدهد و به نوعی خود را در مقابل او عرضه میکند.
هوش مصنوعی: سرنوشت و مقدر بودن در زندگی انسانها به مانند آهن و سیم است، زیرا از این متریالهاست که خنجر و انگشتر ساخته میشود.
هوش مصنوعی: تو همچون نگینی ارزشمند هستی و خوبی تو جلوهگر است، حتی اگر عظمتی که داری خود نمایی کند، باز هم نیکوییات درخشانتر و واضحتر است.
هوش مصنوعی: در اینجا به یاد افرادی اشاره میشود که با شجاعت و دلاوری خود، اراده و نعمت را به دیگران بخشیدهاند و نامشان در یادها باقی مانده است. این افراد با شمشیر و قدرت خود در میدان جنگ توانستهاند بر از دشمنان فائق آیند و به این ترتیب، زندگی و احساس امنیت را برای دیگران فراهم کنند.
هوش مصنوعی: آهن درخشان و برنده است، اما مانند تیزی دریا نیست. آب دریا نیز فراوان است، اما مانند عمق و وسعت دریا نیست.
هوش مصنوعی: میگویند که در حکومت جم، دنیا از هرگونه آلودگی و ناخرسندی پاک بود و در آن هیچ نشانهای از دیوان، پریان، دامها، جانوران وحشی و مردم بدخو وجود نداشت.
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد، ممکن است مقام تو بهقدری والا بوده که یا بزرگی جم به خاطر تو بوده، یا نام تو بر انگشتری او نقش بسته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که روز را ببینی، زیباتر از شب است و در زیر آواز، به تندی بیشتری نسبت به صداهای بم است.
هوش مصنوعی: نوروز جشن سال نو در ایران و میان مردم عجم است، همانطور که ماه محرم نیز آغاز سال جدیدی برای عربها به حساب میآید.
هوش مصنوعی: ای موجود جاوید و بزرگ، خداوند جهان، تو با دل شاد و خوشحال زندگی کن و از غمها و اندوهها دور باش.
هوش مصنوعی: این عید خوشیمن بر تو مبارک و خوشحال است و آن کسی که تو بخواهی، نیز به تو خوشبختی میبخشد.
هوش مصنوعی: وزن تو دائم در حال افزایش است و هر بار که به پیروزی میرسی، پیروزی دیگری هم به آن افزوده میشود و بر این افزایش نیز افزوده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث بنزدیک ملوک عجم از جم
بر دولت شاه ملکان فرّخ و فیروز
آن قبلۀ فخر و شرف گوهر آدم
سالار خراسان ملک عالم عادل
[...]
جشن سده و سال نو و ماه محرم
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
[...]
تا کی سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا کی جدل اندر حدث و قدمت عالم
تا کی تو زنی راه برین پرده و تاکی
بیزار نخواهی شدن از عالم و آدم
آمد صفر امروز چو دی رفت محرم
این شادیت آورد گر آن بود همه غم
تا بر عقب ماه محرم صفر آید
شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم
ای بار خدایی که تو را یار نباشد
[...]
ای قاعدهٔ ملک به فرمان تو محکم
ای فایدهٔ خلق در احسان تو مدغم
پیدا شده در کُنیت و نام و لقب تو
فتح و ظَفَر و نصرت و فخر همه عالم
چون نور تو از جوهر آدم بنمودند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.