گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

جانا کجا شدی‌ که ز بهر تو غم خوریم

هر ساعت از غمان تو آشفته دل‌تریم

لیلی دیگری تو به خوبی و دلبری

ما در غم فراق تو مجنون دیگریم

ما را به عشقت اندر بیکار شد دو دست

[...]

امیر معزی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۶

 

برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم

بزم شهنشه‌ست نه ما باده می خریم

بحری است شهریار و شرابی است خوشگوار

درده شراب لعل ببین ما چه گوهریم

خورشید جام نور چو برریخت بر زمین

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷

 

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

شوق است در جدایی و جور است در نظر

هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست

[...]

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷

 

دیریست تا ز دست غمت جان نمی‌بریم

وقتست کز وصال تو جانی بپروریم

نه‌نه، چه جای وصل؟ که ما را ز روزگار

این مایه بس که: یاد تو در خاطر آوریم

آن چتر سلطنت، که تو در سر کشیده‌ای

[...]

اوحدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۸

 

بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم

در باغ وصل از گل روی تو برخوریم

باشد اسیر چشم گدایان پادشاه

بردار پرده تا که رخت سیر بنگریم

کوری دیده گو بشکن حور پای ما

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۱

 

ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم

کز چرخ شیشه باز جگر خون چو ساغریم

کشتیست جام باده و غم بحر پر ز موج

کشتی روانه ساز کزین ورطه بگذریم

مطرب طلب کنیم و به بزم آوریم چنگ

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۷

 

ما با غم تو خرم و آسوده‌خاطریم

زآن لب به کام ما شکری نی و شاکریم

غایب نه ز چشم جهان بین ما چو نور

ا نو حاضری همیشه و ما با تو ناظریم

نظارگی به حیرته از آن صورتست و ما

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲

 

بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم

کز بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم

روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق

شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم

جایی که تخت و مسند جم می‌رود به باد

[...]

حافظ
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

با چکمه حنین تواضع نموده گفت

(دوریم گر به تن ز حضورت مقصریم)

دستار نیز گفت که از طاقیه جدا

( هرگه که می‌شویم پراکنده‌خاطریم)

نظام قاری
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲

 

از فکر خال و طرّة جانانه بگذریم

دامست به که از سر این دانه بگذریم

زان پیش ترکه عمر به افسانه بگذرد

یک دم بیا به جانب میخانه بگذریم

زنّار عشق بر کمر ما زند چو تیغ

[...]

فیاض لاهیجی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳

 

در دست نفس سرکش مقهور و مضطریم

یا مطلق الاساری ادعوک یا کریم

قلبی که از خزانه ی صنعت بما رسید

صراف عدل ار نپذیرد کجا بریم

تو خو برو چرا فکنی پرده بر جمال

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

تا در پناه درگه خاقان اکبریم

در آب ماهییم و در آتش سمندریم

اکنون که مانده دور از آن خاک آستان

بی آب جویباری و بی شعله مجمریم

در مجمر مکاره چون مرغ با بزن

[...]

نشاط اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲

 

چون نیست ره که بر سر کوی تو بگذریم

بگذار آینه که بعکس تو بنگریم

گاهی ززهد خشک بجانم که از خمار

آن به که راه مسجد و میخانه نسپریم

در نزد پاسبان تو او راست عزتی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

چون صوفیان به حالت وجدند و مقتدا

ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم

از جرعهٔ تو خاک و زمین دُرّ و لعل یافت

بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۵

 

کای باب ما مگر نه ز آل پیمبریم

نز خاندان حضرت زهرای اطهریم

گویی کم از یهود و مجوسیم اگرچه ما

ذریهٔ محمد و اولاد حیدریم

رخصت نداد خصم ستیزنده از غرور

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۵

 

کای باب ما مگر نه ز آل پیمبریم

نز خاندان حضرت زهرای اطهریم

گویی کم از یهود و مجوسیم اگرچه ما

ذریهٔ محمد و اولاد حیدریم

رخصت نداد خصم ستیزنده از غرور

[...]

صفایی جندقی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

ما بیخودان مست که رند و قلندریم

در آب ماهییم و در آتش سمندریم

خسرو مکانتیم و بظاهر نیازمند

درویش صورتیم و بمعنی توانگریم

مفروش خواجه کبرو تعنت بما که ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode