گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

ما بیخودان مست که رند و قلندریم

در آب ماهییم و در آتش سمندریم

خسرو مکانتیم و بظاهر نیازمند

درویش صورتیم و بمعنی توانگریم

مفروش خواجه کبرو تعنت بما که ما

ملک جهان بیک خم ابرو نمیخریم

با عشق زنده ایم و با خلاق مرده ایم

با دوست بنده ایم و بآفاق سروریم

خجلت بریم بس ببر پیر میفروش

فصل بهار اگر عوض باده، غم خوریم

در خاوریم بی کس و تنها چو آفتاب

الحق که ماه نخشب و خورشید خاوریم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode