گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

مشتاق دوست را ره مقصد دراز نیست

تسلیم کرده را زبلا احتراز نیست

هیچش ز روزگار نباشد تمتّعی

آن کس که مبتلای بتی دلنواز نیست

هرجا که در محامد محمود دم زنند

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸

 

ای آنکه پیشهٔ تو به جز کبر و ناز نیست

چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست

روشن دل کسی که تو باز آیی از درش

تاریک دیده‌ای که بر وی تو باز نیست

راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست

[...]

اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

آنچه نماز زنده دلان جز نیاز نیست

و آنرا که در نیاز نبینی نماز نیست

مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست

کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست

رهبانت ار بدیر مغان راه می دهد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۵۸

 

اینجا نماز زنده دلان جز نیاز نیست

وانرا که در نیاز نبینی نماز نیست

مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست

کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست

رهبانت ار بدیر مغان راه می دهد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیست

در پرده محرم سخن اهل راز نیست

پا در گل است همّت کوتاه دست تو

ورنه طریق کعبهٔ وصلش دراز نیست

پای از سرِ نیاز بنه در ره طلب

[...]

خیالی بخارایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

هرکس شهید آن مژه های درازنیست

در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست

محمود را گرچه جهان زیر خاتمست

جایی بهش ز گوشه چشم ایاز نیست

شه را چو پرده از رخ شاهد برافکنند

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹

 

حسنت نیازمند تماشای ناز نیست

اما ز ذوق جلوه ی خود بی نیاز نیست

آرایش وجود قبول حوادث است

زان سو گذر مکن که در فتنه باز نیست

پبمان سعی مگسل اگر کار مشکل است

[...]

عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

صبرم حریف دوری طاقت‌گداز نیست

شام غم است این سر زلف دراز نیست

گر کوته است دست امیدم عجب مدار

در دعوی گزاف زبانم دراز نیست

برخاستن ندارد، افتادنم چو شمع

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۰

 

چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست

تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست

از انقلاب، ملک خراب آرمیده است

مستان عشق را خطر از ترکتاز نیست

چندین خم شراب سبیل است هر قدم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۱

 

حسن ترا که ناز به اهل نیاز نیست

این ناز دیگرست که پروای ناز نیست

از دیدن تو چون دل عشاق وا شود؟

در ابروی تو یک گره نیم باز نیست

از ما متاب روی که آیینه ترا

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۰

 

عمر عزیز قابل سوز و گداز نیست

این رشته را مسوز که چندان دراز نیست

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

صبرم حریف عربده نیم ناز نیست

شادم که عمر رنجش بیجا دراز نیست

مرغ دلی به رشته نظاره بسته ایم

طالع نگر که مژده پرواز باز نیست

بیگانگی میان من و یار بیشتر

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵۶

 

یک شب که اشک تشنه افشای راز نیست

بیدرد را گمان که دلم در گداز نیست

چون عشق گرم شد نشناسد جوان و پیر

گل را به بزم شعله زخار امتیاز نیست

گر چشم عاشق است کزو به شکاف گور

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۶

 

سرمنزل ثبات قدم جاده‌ساز نیست

لغزیده‌ایم‌، ورنه ره ما، دراز نیست

بر دوش نیستی نتوان بست ننگ جهد

رفتن ز خویش ناقهٔ راه حجاز نیست

تشویش انتظار قیامت قیامت است

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۷

 

چون شمع، بی سبب نفسم جانگداز نیست

داغم که حسن لاله رخان، دلنواز نیست

یک ره به تربتم قدمی می توان گذاشت

من خاک راه گشته ام، این وقت ناز نیست

حزین لاهیجی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

اندر حریم حسن بتان غیر ناز نیست

در کیش عشق هم صنما جز نیاز نیست

پروردگان نعمت عشق اند این گروه

عشاق را بکعبه ظاهر نماز نیست

گفتی میا که سوزمت از پرتوی چو شمع

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر (ع)

 

گر بگذری بخلد جز او دلنواز نیست

ور در شوی بنار جز او جانگداز نیست

گر بنگری بعرش جز او چاره ساز نیست

ور در زمین چمی بجز اویکه تازنیست

جیحون یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

آن پابرهنه را که به دل حرص و آز نیست

سرمایه‌دار دهر چو او بی‌نیاز نیست

گر دیگران تعین ممتاز قائلند

ما و مرام خود که در آن امتیاز نیست

کوته نشد زبان عدو گر ز ما، چه غم؟

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode