گنجور

 
کلیم

صبرم حریف دوری طاقت‌گداز نیست

شام غم است این سر زلف دراز نیست

گر کوته است دست امیدم عجب مدار

در دعوی گزاف زبانم دراز نیست

برخاستن ندارد، افتادنم چو شمع

از صد نشیب بخت مرا یک فراز نیست

در دیده‌ای که آن بر و رو جلوه می‌کند

یک قطره اشک نیست که آیینه‌ساز نیست

عادت به شام بخت سیه بس‌که کرده‌ام

چشمم به روز چون پر پروانه باز نیست

باشد پسند اهل جهان رد اهل دل

آب قبول در گهر امتیاز نیست

آب آنقدر که دست بشوییم از سخن

در جویبار خانه معنی طراز نیست

زین‌سان که در میان حوادث فتاده‌ایم

در معرض خطر سپر تیغ باز نیست

هر گه کلیم دست دهد سر به پایش نه

وقت معینی ز پی این نماز نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

مشتاق دوست را ره مقصد دراز نیست

تسلیم کرده را زبلا احتراز نیست

هیچش ز روزگار نباشد تمتّعی

آن کس که مبتلای بتی دلنواز نیست

هرجا که در محامد محمود دم زنند

[...]

اوحدی

ای آنکه پیشهٔ تو به جز کبر و ناز نیست

چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست

روشن دل کسی که تو باز آیی از درش

تاریک دیده‌ای که بر وی تو باز نیست

راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست

[...]

خواجوی کرمانی

آنچه نماز زنده دلان جز نیاز نیست

و آنرا که در نیاز نبینی نماز نیست

مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست

کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست

رهبانت ار بدیر مغان راه می دهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
خیالی بخارایی

هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیست

در پرده محرم سخن اهل راز نیست

پا در گل است همّت کوتاه دست تو

ورنه طریق کعبهٔ وصلش دراز نیست

پای از سرِ نیاز بنه در ره طلب

[...]

نظیری نیشابوری

هرکس شهید آن مژه های درازنیست

در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست

محمود را گرچه جهان زیر خاتمست

جایی بهش ز گوشه چشم ایاز نیست

شه را چو پرده از رخ شاهد برافکنند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه