اندر حریم حسن بتان غیر ناز نیست
در کیش عشق هم صنما جز نیاز نیست
پروردگان نعمت عشق اند این گروه
عشاق را بکعبه ظاهر نماز نیست
گفتی میا که سوزمت از پرتوی چو شمع
پروانه را زدادن جان احتراز نیست
در خورد و خواب آدم و حیوان مشار کند
جز عشق در میان سبب امتیاز نیست
از کشف سر شد ار سر منصور زیب دار
چون او کسی بر اهل نظر سرفراز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اهمیت عشق و ناز در زندگی میپردازد. شاعر میگوید که در حریم زیبایی، نیازی به ناز نیست و در عشق، تنها نیاز به عشق واقعی است. او عشق را منبع نعمت میداند و عشقایان را افرادی مقدس میشمارد که در کعبهی عشق نماز نمیگذارند. همچنین به سوزش پروانه به خاطر شعلهی شمع اشاره میکند و بیان میکند که این سوزش طبیعی است و نمیتوان از آن پرهیز کرد. در نهایت، شاعر ادعا میکند که عشق موجب تمایز بین انسان و حیوان میشود و تنها افراد خاصی (مثل منصور) در نظر اهل نظر از این کشف عمیق بهرهمند هستند.
هوش مصنوعی: در محیط زیبایی دلبران، جز ناز و کرشمه چیز دیگری وجود ندارد و در مسیر عشق، برای معشوق جز نیاز و طلب، چیزی نیست.
هوش مصنوعی: این گروه عاشقان افرادی هستند که عشق برایشان نعمت بزرگی است. آنها نیازی به ظاهر شدن در کعبه و انجام نماز ندارند؛ عشق برایشان خود عبادت و راز و نیاز است.
هوش مصنوعی: شما گفتید که به سمت من نیا، چون مانند شمع بر اثر نورش پروانه میسوزد و پروانه نمیتواند از جان خود محافظت کند.
هوش مصنوعی: در خورد و خواب، انسان و حیوان مشابه هستند و تنها چیزی که باعث تمایز آنها میشود، عشق است.
هوش مصنوعی: اگر سر حقیقت نمایان شد، مانند منصور حلاج، هیچکس در میان اهل نظر به مرتبه او نمیرسد و برتر از او نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشتاق دوست را ره مقصد دراز نیست
تسلیم کرده را زبلا احتراز نیست
هیچش ز روزگار نباشد تمتّعی
آن کس که مبتلای بتی دلنواز نیست
هرجا که در محامد محمود دم زنند
[...]
ای آنکه پیشهٔ تو به جز کبر و ناز نیست
چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست
روشن دل کسی که تو باز آیی از درش
تاریک دیدهای که بر وی تو باز نیست
راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست
[...]
آنچه نماز زنده دلان جز نیاز نیست
و آنرا که در نیاز نبینی نماز نیست
مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست
کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست
رهبانت ار بدیر مغان راه می دهد
[...]
هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیست
در پرده محرم سخن اهل راز نیست
پا در گل است همّت کوتاه دست تو
ورنه طریق کعبهٔ وصلش دراز نیست
پای از سرِ نیاز بنه در ره طلب
[...]
هرکس شهید آن مژه های درازنیست
در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست
محمود را گرچه جهان زیر خاتمست
جایی بهش ز گوشه چشم ایاز نیست
شه را چو پرده از رخ شاهد برافکنند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.