گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲ - مستزاد

 

در خون بکشیدند همه دامان قباها

بر خورشید زردی (؟)

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲ - مستزاد

 

پرورده چو جان ز آتش و آب و گل ما را

در غنچه چو وردی

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲ - مستزاد

 

باید شدنش از غم بیهوده دنیا

وز هر دل سردی

نسیمی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏

‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏

‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏

‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا

هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا

[...]

شمس مغربی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏

‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏

‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏

‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا

هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا

[...]

شمس مغربی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ای صبح سعادت ز جبین تو هویدا

این حسن چه حسنست؟ تقدس و تعالا

من بنده آن باده نابم که دمادم

در هر نفسی تازه کند جودت ما را

از عربده ما در میخانه نیستی

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

گر عشق نباشد نرسد قطره بدریا

از عشق بد این وحدت شمعون و مسیحا

با عشق درآمیز و ز اغیار بپرهیز

چون فرد شوی عشق شود عین مسما

هرکس که شود عاشق هرچیز همانست

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

«نون گفت » و «قلم » گفت تقدس و تعالا

اجمال ز تفصیل مبرهن شد و پیدا

تفصیل چه باشد؟ گذر قطره بهامون

اجمال چه باشد؟ صفت قطره بدریا

با قطره خطابی که: ز تفصیل برون شو

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

قاسم، دل و جان ره نبرد جانب مقصود

تا نشنود از لطف ازل بانگ «تعالوا»!

قاسم انوار
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

فرزند ظهیرالدین پنجم ز محرم

در منتصف ظهر شد آرام دل ما

جز «ذلک عیسی » نشد از غیب اشارت

جستیم چو نامش ز رقم نامه اسما

ملفوظ ز عیسی چو شمارند نه مکتوب

[...]

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

برای آنکه ظاهر گردد اسما

تجلی می کند حضرت باشیا

بجز ذات و صفاتش نیست موجود

من و اوئیم با هم هر دو تنها

منم خال سیاه روی ماهش

[...]

کوهی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

تا جان مرا شد بغم عشق تولا

کردم ز قرار و خرد و صبر تبرا

با چاشنی عشق برابر نتوان کرد

نه آرزوی دنیی و نه لذت عقبی

در هر دو جهان از هوس دیدن رویت

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

چون جلوه روی تو برونست ز احصا

هر لحظه بحسنی کنم آن روی تماشا

تا باد صبا پرده ز روی تو برافکند

شد مهر جمال تو ز هر ذره هویدا

هر بی بصری روی تو دیدن نتواند

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

تا حسن تو بنمود رخ از جمله اشیا

حیران جهان شد دل شوریده شیدا

در آینه روی تو بنمود دو عالم

هم بود ز مرآت جهان حسن تو پیدا

چون کرد تجلی رخ زیبای تو دیدیم

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

ای ذات تو ظاهر شده بر صورت اسما

اسمای تو بر صورت عالم شده پیدا

پیدا شده از مهر رخت جمله ذرات

ز آئینه هر ذره جمال تو هویدا

عالم همگی مظهر اسماء و صفاتست

[...]

اسیری لاهیجی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۱

 

فریاد ازین غصّه که درد دل ما را

هرچند شنیدی، همه افسانه گرفتی

میلی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

با خلق چنان مزی که گر فعل ترا

هم با تو عمل کنند، رنجیده شوی

شیخ بهایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۷

 

گوشی نخراشد ز صدای جرس ما

ما قافلهٔ ریگ روانیم جهان را

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح حضرت امیر مؤمنان

 

ای موی تو را غالیه سا عنبر سارا

چون نافه سیه روزم از آن زلف شب آسا

دیدار تو را چهره گشا دیده ی حق بین

رخسار تو را روی نما، نور تجلّا

هم روی تو پیرایهٔ صد مسأله حکمت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۸ - تجدید مطلع

 

ای نفس کجا بود تو را مولد و منشا؟

بر تودهٔ غبرا چه کنی منزل و مأوا

در مهبط ادنیٰ به خساست چه نشینی؟

ای گشته فراموش تو را، مصعد اعلی

تا چند به پیمایش این شیب و فرازی؟

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode