ای موی تو را غالیه سا عنبر سارا
چون نافه سیه روزم از آن زلف شب آسا
دیدار تو را چهره گشا دیده ی حق بین
رخسار تو را روی نما، نور تجلّا
هم روی تو پیرایهٔ صد مسأله حکمت
هم موی تو سرمایهٔ صد مرحله سودا
شیرازهٔ آرام، ز زلف تو مشوّش
سی پارهٔ ایام به عهد تو، مجزا
طرف سمنت داده نشان از گل سوری
دور نگهت گوشه نشین، بادهٔ حمرا
چون صبح دل افروز تو آید به تجلّی
خاموش شود، شمع شب افروز مسیحا
سوسن ز زبان نگهت نرگس الکن
روزن ز سنان مژهت سینهٔ خارا
ناهید بود بلبله دار تو به میزان
خورشید بود بسته نطاق تو به جوزا
چشم سیهت دست برآورده به غارت
ترک نگهت باره درافکنده به یغما
بنهاده ام ابروی سیه تاب تو را سر
افتاده ام از موی دلاویز تو در پا
درمانده ی پا درگلیم، آه سبک سیر
شرمندهٔ خارا دلیت صخرهٔ صمّا
تو قبلهٔ ایمانی و من جبههٔ تسلیم
تو یوسف کنعانی و من پیر کلیسا
مرغ دل من لخت کبابی ست بر آذر
یاد لب لعل تو، شرابی ست مصفا
تا ماه تو افروخت سحرگاه تجلّی
تا آه من افراخت سر رایت علیا
از شرم روان شد، قمر ناصیه سیمین
در زنگ نهان شد فلک آینه سیما
بی جرم مسوز این همه ای شعلهٔ سرکش
آشوب مساز این همه ای فتنه، به بالا
نیرنگ مباز این قدر ای گلشن خوبی
بر حسن مناز این همه ای گلبن زیبا
لعب است گر ایّام، چه داند کسی امروز
تا خود چه برون آورد از پردهٔ فردا ؟
هشیاردلان را نسزد این همه مستی
از ساغر هستی که حبابی ست به دریا
خاتم چه شد و تخت سلیمان به کجا رفت؟
کو اختر اسکندر و کو افسر دارا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییها و جذبههای محبوبش میپردازد. او موی محبوب را مانند عطر خوشبو و زلفش را چون شب تیره میداند. چهره محبوبش پر از نور و روشنی است و هر دو جلوهای از حکمت و زیبایی را نمایان میکنند. شاعر به تمثیلهای زیبا پرداخته و از زلف و ابروی محبوب برای بیان عشق و دلبستگیاش استفاده میکند. او همچنین به انزوای خود در عشق و رنجهای ناشی از آن اشاره میکند و از وجود محبوب به عنوان کانون ایمان و تسلیم خود یاد میکند. در پایان، شاعر به گذر زمان و ناپایداری دنیا اشاره میکند و از زیباییهای دنیایی و شگفتیهای تاریخ میگوید.
هوش مصنوعی: موی تو مانند عطر خوشبوی مشک و عنبر است و من در روزهای سیاه و سخت زندگیام، به زیبایی و تاریکی زلفهای تو چشم میدوزم.
هوش مصنوعی: برای دیدار تو، چهرهام گشوده میشود و چشم حق بینم، چهره زیبای تو را که نور تجلی را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: تصویر تو زینتبخش بسیاری از مسائل فلسفی است و موهای تو نماد بینهایت احساسات و تجربیات گوناگون هستند.
هوش مصنوعی: آرامش من از زلف تو به هم ریخته است، و روزهای زندگیام به خاطر تو تقسیم شده و بینظم شده است.
هوش مصنوعی: در این ابیات به زیبایی و جذابیت یک گل اشاره شده است که نشان از ظرافت و لطافت آن دارد. همچنین به شخصی اشاره میشود که از دور به این زیبایی نگاه میکند و به یاد بادهای دلانگیز و خوش رنگ میافتد. انگار که این زیبایی او را به گوشهای از دل میبرد که در آنجا میتواند لذت ببرد و آرامش یابد.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح زیبا و روشناییبخش تو فرا برسد و جلوهگر شود، شمعی که شب را روشنی میبخشید، خاموش خواهد شد.
هوش مصنوعی: گل سوسن از نگاه تو به گل نرگس حسادت میکند و مژههای تو چون تیر بر دل سنگی تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: ناهید به همراه بلبلی است که تو را در آغوش گرفته، و در مقایسه با خورشید، وجود تو به اندازهای ارزشمند و تاثیرگذار است که در زمره ستارههای جوزا قرار داری.
هوش مصنوعی: چشم سیاه تو دست دراز کرده و میخواهد که زیبایی نگاهت را به چنگ آورد، همچنان که دزدان چیزهای گرانبها را میربایند.
هوش مصنوعی: من ابروی جذاب تو را در دل دارم و به خاطر زیبایی دلربایت، سر تسلیم فرود آوردهام و از موهای نازک و خوش حالت تو تحت تأثیر قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: شخصی که در گلیم خود گیر کرده و ناامید است، به آرامی آهی میکشد در حالی که از خجالت به سنگینی دلش احساس ناراحتی میکند، همانند صخرهای سخت و سنگین.
هوش مصنوعی: تو محور ایمان منی و من در برابر تو تسلیمم. تو همچون یوسف کنعانی هستی و من مانند یک پیر در کلیسا.
هوش مصنوعی: دل من مانند مرغی در حال کباب شدن است، و شعلهاش یاد لبهای سرخ توست که همچون شراب خالص و زلال است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو در صبحگاه جلوهگر شد، آه من مانند پرچم بلند و افتخارآمیز برافراشته شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و خجالت، ماه زیبای نقرهای در پشت زنگی پنهان شد و آسمان به مانند آیینهای از زیبایی نمایان شد.
هوش مصنوعی: این شعلههای سرکش را بدون دلیل نسوزان و این همه فتنه و آشوب را بالا نبر.
هوش مصنوعی: ای گلشن زیبا، نیرنگ و فریب را کنار بگذار، چون بر سر زیبایی من با تو درگیری نیست، و ای باغ گل نیز، زیبایی تو را تکرار نکن.
هوش مصنوعی: زندگی مانند یک بازی است و هیچکس نمیداند که در روزهای آینده چه چیزی در انتظارش است یا چهچیز از اصل و واقعیت ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: افراد آگاه و هوشیار نباید به این مقدار غرق در لذتهای زندگی شوند، زیرا این لذتها مانند حبابی در دریا هستند که زودگذر و فانیاند.
هوش مصنوعی: خاتم و تخت سلیمان چه بر سرشان آمد؟ کجا رفت ستاره اسکندر و کجا است تاج دارا؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دولت عشق است به من بر دو موکل
هر دو متقاضی به دو معنی نه به همتا
این وصف دلارام تقاضا کند از من
وان باز کند مدح جهاندار تقاضا
ای قبهٔ گردندهٔ بیروزن خضرا
با قامت فرتوتی و با قوت برنا
فرزند توایم ای فلک، ای مادر بدمهر
ای مادر ما چونکه همی کین کشی از ما؟
فرزند تو این تیره تن خامش خاکی است
[...]
خواهند ز فریاد یکی رسته ز فریاد
واسلام ز زنهار یکی یافته زنهار کذا
تا از بر من دور شد آن لعبت زیبا
از هجر نیم یک شب و یک روز شکیبا
بس شب که به یک جای نشستیم و همه شب
زو لطف و لطف بود وز من ناله و نینا
ای آن که تو را زهره و مه نیست همانند
[...]
با نصرت و فتح و ظفر و دولت والا
بنگر علم شاه جهان بر سر بالا
لشکر شده آسوده و تِرمَذ شده ایمن
نصرت شده پیوسته و دولت شده والا
فتح آمده و تهنیت آورده جهان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.