گنجور

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوازدهم

 

ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت

برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت

مولانا
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۵۸

 

ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت

گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت

شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب

نه روی سفر کردن و نه رای اقامت

رفتی و مپندار که دست از تو بدارم

[...]

جلال عضد
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت

سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت

امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام

بسیار به دندان گزد انگشت ندامت

در دیده خیال قد تو روز جدائی

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت

تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت

مستغرق غم گشته به دریای تحیر

باشد که از این ورطه درآیم به سلامت

درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

در عشق تو تا چند کشم بار ملامت

اندیشه نداری مگر از روز قیامت

از کوی ملامت دل من رخت به در برد

تا کرد وطن در سر کویت به سلامت

در بحر غم عشق تو بیچاره دلم را

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

 

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت

خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید

تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت

فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند

[...]

حافظ
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱

 

در کوی خرابات نشستم به سلامت

سر حلقهٔ رندانم و فارغ ز ملامت

خوش خانهٔ امنی است بیائید و ببینید

مستان همه خوش ایمن و یاران به سلامت

زین خلوت میخانه به جائی نتوان رفت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲

 

رفتی به سلامت به سلامت به سلامت

امید که آئی و من آیم به سلامت

سر در قدمت بازم و جان را بسپارم

دست من و دامان تو تا روز قیامت

از روی کرم یاد کن این بندهٔ خود را

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳

 

هرگز نبود عاشقی و راه سلامت

رندان نگریزند ز مستان به ملامت

تو میر خراباتی و من مست خرابم

رندانه درین هفته بیابیم به سلامت

سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۳ - مخمس ترکیب

 

ای مطلع خوبی رخ چون ماه تمامت

برخاسته غوغای قیامت ز قیامت

در دور رخت تا نبود هیچ ندامت

ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۳ - مخمس ترکیب

 

گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت

نه جای سفرکردن و نه روی اقامت

دست من و دامان تو تا روز قیامت

زانرو شدم آماجگه تیر ملامت

بسیار بخاید سر انگشت ندامت

[...]

نسیمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

عشقت که بود کعبه ارباب سلامت

ریگ حرمش نیست به جز سنگ ملامت

شهری که نه جای تو در او خانه نگیریم

در بادیه کس را نشود عزم اقامت

ذوقی رسد از نامه تو روز فراقم

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ - تتبع خواجه

 

از رفتن یارم بود آشوب قیامت

یارب مبرش جایی و دارش به سلامت

در هجر تو افتد به سرم انجم و گردون

ای شام فراق تو مرا روز قیامت

ای ساکن جنت گل اگر بر سر طوبی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت

مشکل که ازین کوی برم جان بسلامت

نتوان گله از جور و جفایی که تو کردی

جور تو کرم بود و جفای تو کرامت

امروز درین شهر مرا حال غریبست

[...]

هلالی جغتایی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در منقبت علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام

 

ای خطبه سلطانی کونین به نامت

وی عرش برین سایه‌نشین در و بامت

فصیحی هروی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

یا رب سببی ساز که آن ختم امامت

باز آید و برهاندم از غم به سلامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

یا رب سببی ساز که آن ختم امامت

باز آید و برهاندم از غم به سلامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند

[...]

فیض کاشانی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » اضافات » مرثیه شاه شهدا گوهر دریای امامت حضرت حسین بن علی «ع »

 

ز آن روز که بر خاک فتد آن قد و قامت

بر خویش فرو رفت ز غم صبح قیامت

آفاق بسر خاک سیه ریخت ز ظلمت

در خاک نهان گشت چو خورشید امامت

آن روز که کندند ز جا خیمه اورا

[...]

واعظ قزوینی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳

 

گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت

گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت

گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشق

گفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت

هر جا که یکی قامت موزون نگرد دل

[...]

هاتف اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

ترسم که ز اشراق تو تا روز قیامت

خورشید امامت

یغمای جندقی
 
 
۱
۲