گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت
گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت
گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشق
گفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت
هر جا که یکی قامت موزون نگرد دل
چون سایه به پایش فکند رحل اقامت
در خلد اگر پهلوی طوبیم نشانند
دل میکشدم باز به آن جلوهٔ قامت
عمرم همه در هجر تو بگذشت که روزی
در بر کنم از وصل تو تشریف کرامت
دامن ز کفم میکشی و میروی امروز
دست من و دامان تو فردای قیامت
امروز بسی پیش تو خوارند و پس از مرگ
بر خاک شهیدان تو خار است علامت
ناصح که رخش دیده کف خویش بریده است
هاتف به چه رو میکندم باز ملامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حسرت و عشق خود نسبت به معشوق پرداخته است. او در اوج اندوه از دوری معشوق، به یاد روز قیامت و اهمیت وصل در آن روز میافتد. شاعر از معشوق میخواهد که به او توجه کند، زیرا زندگیاش در فراق او سپری شده و آرزوی دیدار و وصال را در دل دارد. او نیز بر ناامیدی و زحمات خود در این عشق اشاره میکند و به سرنوشت انسانها پس از مرگ میپردازد؛ تفکری که نشاندهنده ارزش و اهمیت عشق حقیقی است، حتی در برابر مشکلات و عذابهای دنیا. در نهایت، شاعر از نصیحتهای دیگران و قضاوتهایی که دربارهاش میشود نیز بیزار است.
هوش مصنوعی: وقتی از او خواستم که روی زیبای خود را به من نشان دهد، او گفت که این کار در روز قیامت ممکن است. وقتی گفتم که به سمت خانهات میروم، او پاسخ داد که به سلامتی و به خوبی برو.
هوش مصنوعی: گفتم که چقدر از کارهای دنیا خوشحال هستم، او جواب داد که غم عشق وجود دارد. پرسیدم این غم چه نتیجهای دارد، او گفت تنها پشیمانی است.
هوش مصنوعی: هر کجا که کسی با اندام زیبا و هماهنگ وجود داشته باشد، دل انسان مانند سایهای به پاهای او میافتد و در آنجا ساکن میشود.
هوش مصنوعی: اگر در بهشت هم، در کنار درخت طوبی، مرا بگذارند، همچنان دل من به آن زیبایی و قامت معشوق مشغول خواهد بود.
هوش مصنوعی: تمام عمرم در دوری تو سپری شد، امیدوارم روزی برسد که بتوانم در کنار تو باشم و از نعمت وصال تو بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: امروز من را رها میکنی و میروی، اما در روز جزا، من و تو با هم خواهیم بود.
هوش مصنوعی: امروز بسیاری در مقابل تو بیارزش و خوار هستند، اما پس از مرگ تو، بر خاک شهیدان نشانهای از بزرگی و ارزش تو باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: مشاور که خودش را از دیدن روی عشق محروم کرده، چرا در این حال به من که مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفتهام، ایراد میگیرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.