صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
چون سایه طوبی است به گرمای فیامت
گر زلف کجت بیند امام از خم محراب
جز سوره واللیل نخواند به امامت
دی دید قیام تو مؤذن به نمازی
قد قامت او برد زیاد آن قد و قامت
ما از پس صد پرده تماشای تو کردیم
صاحب نظری هسته ز انواع کرامت
برخیز کمال از سر ناموس که رندان
کردند اقامت به سر کوی ملامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلبستگی عمیق به یک معشوق است. شاعر از صوفیای صحبت میکند که به خاطر معشوق جانش را از دست میدهد و تا قیامت نمیتواند از غم دوری او خلاصی یابد. او میگوید که اگر امروز آن لبها به زاهدی نگردند، بعدها به خاطر این عمل پشیمان خواهند شد. قد و قامت معشوق در ذهن شاعر مانند سایهای زیباست و او از زیبایی معشوق به شدت متاثر شده است. همچنین به کنایه اشاره میشود که اگر امام زلف معشوق را ببیند، فقط میتواند به زیباییاش اشاره کند. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که برخیزد تا زیباییاش را به نمایش بگذارد، زیرا هنوز رندان در کوی او اقامت دارند و از او بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: صوفی که جانش را از نگاه تو نجات داده، تا قیامت سرش را بالا نمیآورد و به خاطر آن عشق و دلبستگی، هیچ تذکری نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر امروز آن لب را ترک کنی و از آن لذت نبری، بعدها همیشه انگشت ندامت را به دندان خواهی گزید و از خسارت آن حسرت خواهی خورد.
هوش مصنوعی: در ذهن و خاطر من، تصاویر تو در روز جدایی همانند سایه درخت طوبی است که در گرمای روز قیامت به خاطر میآید.
هوش مصنوعی: اگر امام، زلف کج تو را ببیند، در حالیکه در حالت نماز و در خم محراب است، جز سوره واللیل چیزی نخواهد خواند و در این حال تو را امامت میکند.
هوش مصنوعی: دیروز دیدم که قیام تو مانند مؤذنی برای نماز، قد و قامت زیبایت را به نمایش گذاشته است. این قد و قامت بینهایت زیبا و تماشایی است.
هوش مصنوعی: ما برای مشاهده تو از پشت صد پرده عبور کردیم و به این نتیجه رسیدهایم که تو دارای دانش و بینش خاصی هستی که نشان از انواع بزرگواریها و جودت نفس تو دارد.
هوش مصنوعی: بیدار شو و به کمال و فضیلت دست یاب، زیرا که اهل خوشگذرانی و رندها در جایگاه خود، در کوچه ملامت و سرزنش قرار دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
در کوی خرابات نشستم به سلامت
سر حلقهٔ رندانم و فارغ ز ملامت
خوش خانهٔ امنی است بیائید و ببینید
مستان همه خوش ایمن و یاران به سلامت
زین خلوت میخانه به جائی نتوان رفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.