ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
من پند رفیقان موافق نشنیدم
زیرا شدم آماجگه تیر ملامت
هر کس که نصیحت ز عزیزان نکند گوش
بسیار بخاید سرانگشت ندامت
اشکم که به رخسار تو مانست نشاندم
بر گوشه چشمش به صد اعزاز و کرامت
در سینه عجب نیست که دارد دل بیمار
آن را که خمیده است چو ابروی تو قامت
عیّار که منصور شود بر همه کامی
آنست که بر دار زنندش به علامت
هر شب که جلال از غم دل آه برآرد
سکان سماوات بنالند تمامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و غم آن است و بیانگر حالتی سرگشته و پرآشوب میباشد. شاعر از مشکلات و فتنههای زندگی صحبت میکند و نشان میدهد که نه میتوان سفر کرد و نه در جایی ماندگار شد. او بر پایبندی خود به عشقش تاکید میکند و میگوید که هرگز دست از معشوقش برنمیدارد، حتی تا قیامت. شاعر به نصیحتهای دیگران بیتوجهی کرده و به خود و دلش مینازد، در حالی که به عمق احساساتش اشاره میکند. در نهایت، اشاره به سختیها و دردهای عاطفی عشق و غم موجود در زندگی میکند و نشان میدهد که عشق حقیقتی عمیق و پیچیده است.
هوش مصنوعی: ما درگیر غم عشق هستیم و در کوی ملامت، که به خاطر نبود خودمان، راه رهایی و سلامت را گم کردهایم.
هوش مصنوعی: شهر پر از آشوب و مشکلات است و مسیرها نیز پر از هرج و مرج. نه میتوان به سفر رفت و نه میتوان در اینجا ماند و اقامت گزید.
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، فکر نکن که از تو فاصله میگیرم. من همیشه به تو فکر میکنم و پیوند ما تا ابد ادامه دارد.
هوش مصنوعی: من نصایح دوستان را نادیده گرفتم چرا که به هدف انتقادها و سرزنشها تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نصیحت و توصیههای عزیزانش غافل شود، در آینده دچار پشیمانی و افسوس زیادی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اشک من که شبیه چهره توست، با احترام و ارادت بر گوشه چشمت قرار دادهام.
هوش مصنوعی: دلی که بیمار است، در سینهاش تعجبی وجود ندارد، زیرا قامت او به اندازه ابروی تو خوشفرم و خمیده است.
هوش مصنوعی: انسانی که شجاعت و لیاقت دارد، وقتی به اوج موفقیت میرسد که در شرایط سخت و دشوار هم شناخته شود.
هوش مصنوعی: هر شب وقتی جلال از درد دلش آهی میکشد، تمامی ساکنان آسمانها نیز شکایت میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
در کوی خرابات نشستم به سلامت
سر حلقهٔ رندانم و فارغ ز ملامت
خوش خانهٔ امنی است بیائید و ببینید
مستان همه خوش ایمن و یاران به سلامت
زین خلوت میخانه به جائی نتوان رفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.