نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳ - برهان قاطع در حدوث آفرینش
داننده هر آن سبب که بیند
داند که مسبب آفریند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی
چون در بر دیگری نشیند
خواهد که دگر ترا نبیند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
همصحبتی که میگزیند
یارش که و با که مینشیند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۶ - نامهٔ مجنون در پاسخ لیلی
آسوده کسی که در تو بیند
نه آنکه بهروز من نشیند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - خواندن لیلی مجنون را
کوشد که یکی دمت ببیند
با تو دو به دو بهم نشیند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی
سالی دو به خانه در نشیند
او در کس و کس در او نبیند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی
چون بر سر خاک من نشیند
مه جوید لیک خاک بیند
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - و قال ایضاً
اسبی دارم که هرگز ایزد
قانع ترازو نیافریند
تا روز ز عشق جو همه شب
از خرمن ماه خوشه چیند
با حشر فکند دیدن جو
[...]
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱
رحمت صفت خدای باقیست
و آن را که خدای برگزیند
گر جرم و خطای ما نباشد
پس عفو تو بر کجا نشیند؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۲ - غنودن نرگس لیلی از بیماری، و مجنون بیخواب را در خواب دیدن، و به نفس تند خویش از جای جستن، و بیرون پریدن، و کمر کوه گرفتن، و مجنون را بر تیغ کوه خراشیده و خسته دریافتن، و دست سلوت بر خستگی او سودن، و مرهم راحت رسانیدن
چون جست ز خواب تا نشیند
وآن دیدهٔ خویش باز بیند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۸ - صفت برگ ریز، و دوا دو باد خزان، واز آسیب صدمات حوادث، سر نهادن سرو لیلی در خاک، و بی بالش ماندن
هر کس پی زندگان گزیند
کس روی گذشتگان نبیند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - نامه نوشتن لیلی به مجنون و عذر خواستن که شوهر کردن نه اختیار وی بلکه تکلیف مادر و پدر بود
شبها کف پای تو که بیند
خار از کف پای تو که چیند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - جواب نوشتن مجنون نامه لیلی را
مرغی که به بام یار بیند
کو دانه ز بام یار چیند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - جواب نوشتن مجنون نامه لیلی را
هر روز هزار بار بیند
هر لحظه به کام خویش چیند
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما
هر جا به سخنوری نشیند
کناس دود که فضله چیند
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
بر عرش ز کبریا نبیند
بر طارم لامکان نشیند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴۰
خوش آن که به گوشه ای نشیند
مردم چه که خویش را نبیند
چون بال شود وبال طاوس
نقشی که به مدعا نشیند
از وی چو ندید هیچ کس خیر
[...]