ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۱ - تمامی سخن
از درد دلم خبر نداری
زان فارغی از فغان و زاری
در عشق تو محرمم نسیم است
غم همدم و نالهام ندیم است
آن دم که بنالم از دل تنگ
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۲ - مثل
یک روز شنیدهام که بلبل
میگفت ز شاخ سرو با گل
کای غره به حسن و شوکت خویش
از نالۀ زار من بیندیش
بر گریۀ من مباش خندان
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۳ - پیغام بردن صبا نزد معشوق
القصه چو این فغان و زاری
بشنید نسیم نوبهاری
دانست که زار و دردمند است
آن دلشده را نه جای پند است
از محنت عشق زار گشته است
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۴ - جواب دادن معشوق
در حال که این حدیث دلسوز
بشنید ز باد آن دلافروز
در وی دم باد صبح اثر کرد
ناز از سر و کین ز دل به در کرد
آمد به طریق مهربانی
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۵ - نامۀ هشتم از زبان معشوق
گو ای شده مست بادۀ عشق
فرهادصفت فتادۀ عشق
خوش باش و مشو ز وصل نومید
در هجر کسی نماند جاوید
اندوه زمانه را بقا نیست
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۶ - غزل
خورشید وصال ما برآید
بر تو شب هجر ما سرآید
هم باغ امید تازه گردد
هم شاخ مراد در بر آید
آن کو به جز از جفا نکردی
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۸ - تمامی سخن
ای غمزدۀ شکستهخاطر
دلشاد شوی به وصلم آخر
گرچه غم بیکرانه دیدی
جان دادی و کام دل خریدی
اکنون غم جانگداز بگذار
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۹ - پیغام آوردن صبا از معشوق
با پیک صبا چو این حکایت
گفت آن صنم از سر عنایت
دل شاد شد و ز جای برجست
نگرفت دمی قرار و ننشست
آورد به سوی آن بَلاکش
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۰ - جواب عاشق با باد
با باد زبان عذر بگشاد
گفت ای دل و جان من به تو شاد
ای راه بر دیار یارم
وی محرم صورت نگارم
در فرقت آن مه دلارام
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۱ - نامۀ نهم از زبان عاشق
گو آن که گدای حضرت تست
پروانۀ شمع طلعت تست
بیخواب و خور است در فراقت
خونینجگر است از اشتیاقت
دید از تو جفای بینهایت
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۲ - غزل
هنگام وصال دلبر آمد
کارم به مراد دل برآمد
رفت اخترم از وبال بیرون
خورشید سعادتم برآمد
شاخ طربم که بود بیبر
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۴ - تمامی سخن
یارب چه دمیست روحپرور
آن دم که رسد وصال دلبر
ای ماه فلک بسان غلامت
آسوده روانم از پیامت
المنتللّٰه ای دلافروز
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۵ - پیغام بردن صبا از عاشق
چون یافت نسیم بیشکیبش
شد باز به سوی دلفریبش
در سایه آن نگار دلخواه
شد ز آمدن نسیم آگاه
او را سوی بزم خویشتن خواند
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۶ - نامۀ دهم از زبان معشوق
گو آنکه ترا انیس جان است
کام دل و راحت روان است
در چشم تو نیست جز خیالش
مقصود تو نیست جز وصالش
سرمایۀ راحت دلت اوست
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۷ - غزل
من زآن توام دگر چه خواهی
جانان توام دگر چه خواهی
تو بلبل خوشنوایی و من
بُستان توام دگر چه خواهی
گر زانکه برفت دل ز دستت
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۹ - تمامی سخن
بسیار جفا و رنج بردی
تا راه به سوی گنج بردی
بیگانه ز خویش تا نگشتی
با وصل من آشنا نگشتی
خوش باش که با تو عهد کردم
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۶۰ - باز آمدن صبا از معشوق به عاشق
چون باد از آن نگار همدم
این مژده شنید گشت خرم
آمد سوی آن شکسته دلشاد
وز مقدم دلبرش خبر داد
گفت ای که وصال یار خواهی
[...]