ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۱ - تمامی سخن
ای فکر محالت از کجا خاست
فکری نکنی که این چه سوداست
آن دم که صبا به فال فرخ
آمد ز بر تو ای پریرخ
جان را ز فرح به باد دادم
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۲ - پیغام آوردن صبا از زبان عاشق
زو باز چو باد نوبهاری
بشنید همان فغان و زاری
دانست که دردمند عشق است
سرگشته و پایبند عشق است
شد سوی حریم آن حرم باز
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۳ - نامۀ چهارم از زبان معشوق
گو ای شده از ره خرد دور
گشته به هوای خویش مغرور
پیداست ز نامه و پیامت
کافتادهای از ره سلامت
گر هست هوای مات در سر
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۴ - غزل
از ما طمع وصال داری
الحق هوسی محال داری
وصلم نتوان به خواب دیدن
این چیست که در خیال داری
جایی که صبا گذر ندارد
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۶ - تمامی سخن
ای گمره دل ز دست داده
در دام غم بلا فتاده
بس دل که زبون شدهست ازین غم
بس دیده که خون شدهست ازین غم
بیهوده به خون خود چه کوشی
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۷ - با آمدن صبا از نزد معشوق
چون باد شنید این از آن ماه
این قصۀ غمفزای جانکاه
آمد سوی عاشق دلافکار
بگذارد پیام آن جفاکار
زین گونه پیامها چو دادش
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۸ - نامۀ پنجم از زبان عاشق
گو ای بت مهوش دلآرام
یارب که خجسته بادت ایام
رحم آر بر آه دردناکم
زین بیش مکوش در هلاکم
هجران توام هلاک جان است
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۹ - غزل
در غصه هجر اگر بمیرم
حقا که دل از تو برنگیرم
جز سینه سپر نسازم ای دوست
گر غمزه تو زند به تیرم
تو خسرو کشور جمالی
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۱ - تمامی سخن
دردا که دل از غمت بفرسود
وز وصل تو یک نفس نیاسود
مجنون که ز عشق روی لیلی
با جان و جهان نداشت میلی
پیوسته چو باد بر در و دشت
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۲ - پیغام بردن صبا نزد معشوق
چون باد نسیم نوبهاری
دید آن همه عجز بیقراری
دانست که نیست احتمالش
دل سوخت بران شکسته حالش
آمد سوی آن نگار بدعهد
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۳ - نامۀ ششم از زبان معشوق
کای غمزده ترک این هوس کن
دم درکش و این حدیث بس کن
خورشید جمال من نبیند
جمشید وصال من نبیند
دیدار منت چو نیست روزی
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۴ - غزل
حقا که نیابی از لبم کام
ضایع چه کنی درین غم ایام
چون عود وجود خویشتن را
در مجمر غم چه سوزی ای خام
در طرۀ من مپیچ چون باد
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۶ - تمامی سخن
رخسارم اگر چه دل فروزد
بس خرمن عاشقان بسوزد
چشمم که ندید کس به خوابش
کی دیدی و چون شدی خرابش
لعلم که نیافت کس ازو کام
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۷ - باز آمدن صبا از نزد معشوق
چون دید صبا که آن دلآزار
بگشود در جفا دگر بار
شد دور ز راه دوستداری
بیگانه شد از طریق یاری
بر عادت بیوفایی خویش
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۸ - نامۀ هفتم از زبان عاشق
گو ای بت سرکش جفاکیش
زین بیش مدار دورم از خویش
تا کی زبر تو دور باشم
در فرقت تو صبور باشم
گشت از غم عشق طاقتم طاق
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۹ - غزل
چشمم ز غمت پرآب تا کی
وز هجر تو دل کباب تا کی
چون غمزه شوخ نیممستت
حال دل من خراب تا کی
بخت از من زار دل رمیده
[...]