رخسارم اگر چه دل فروزد
بس خرمن عاشقان بسوزد
چشمم که ندید کس به خوابش
کی دیدی و چون شدی خرابش
لعلم که نیافت کس ازو کام
بیهوده مجو تو نیز ازو کام
ابروی کجم که چون هلال است
گر میطلبد کسی خیال است
قدم که غلام اوست شمشاد
هست از غم تو چو سرو آزاد
رویم که هر آینه نبیند
چشم تو هرآینه نبیند
زلفم که دلت شکستۀ اوست
بس دل چو دل تو بستۀ اوست
جز باد کسی نیافت بویش
سرگشته مشو به جست و جویش
کام که برآمد از دهانم؟
کار که گشود از میانم؟
زین غیر کمر نبست طرفی
زان و هم سخن نیافت حرفی
اندیشه تست سر به سر هیچ
زنهار که دل منه تو بر هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.