کای غمزده ترک این هوس کن
دم درکش و این حدیث بس کن
خورشید جمال من نبیند
جمشید وصال من نبیند
دیدار منت چو نیست روزی
در آتش شوق چند سوزی
کارم همه ناز و دلرباییست
رسمم چو زمانه بیوفاییست
پروای رعایتت ندارم
در چشم عنایتت ندارم
یاری و وفا نبینی از من
جز جور و جفا نبینی از من
هرگز نشوی ز وصل من شاد
وز بند غمم نگردی آزاد
زین باغ مراد گل نچینی
زین شاخ امید بر نبینی
از شوق من ار فغان برآری
من فارغم از فغان و زاری
همواره قرین درد میباش
با ناله و آه سرد میباش
پیوسته چو شمع مجلسافروز
از آتش اشتیاق میسوز
گر جامه دری ز شوق چون گل
ور نعره زنی بسان بلبل
وز دیده چو ابر نوبهاری
سیلاب سرشک اگر بباری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.