نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
در دوست به جان امید بسته
با شوی ز بیم جان نشسته
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
یعنی ز من حصار بسته
نزدیک تو ای قفس شکسته
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۷ - آمدن سلیم عامری خال مجنون به دیدن او
بر وحشت خلق راه بسته
وحشی دو سه گرد او نشسته
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون
زآلایش نفس باز رسته
بازار هوای خود شکسته
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - وفات مجنون بر روضه لیلی
پنداشتی آن غریب خسته
آنجاست به رسم خود نشسته
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۱
ای روز مبارک و خجسته
ما جمع و تو در میان نشسته
ای همنفس همیشه پیش آ
تا زنده شود دمی شکسته
پیغام دل است این دو سه حرف
[...]
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۷
دیدم گل تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱۴
ای آرزوی دل شکسته
ما در دل تو شکسته بسته
بس دل که به دولت فراقت
از ننگ حیات باز رسته
مجروح لبت بسی ست، کس دید
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی
مستان ز شراب خانه جسته
خم بر سر محتسب شکسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۸ - نامه نبشتن، لیلی، از دودهای دل، سوی مجنون، و ماجرای دل دزدیده، بران آشنا، عرضه کردن
من بی تو، چنین به غم نشسته
از هر که به جز تو، روی بسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۰ - عزیمت دوستان جانی سوی مجنون، و او را از دیو لاخ کوه، به افسون، در حلقهٔ مردمان در آوردن، و سایه گرفتن آواز درختان سایهدار، و چون باد سوی باغ دویدن، و آهنگ مرغان باغ کردن، و با بلبل گلبانگ زدن
زنجیر ز همدمان گسسته
در حلقهٔ دام و دد نشسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۱ - دل دادن مجنون، سگی را که در کوی دلدار دیده بود، و بازوی خون را طوق گردن او ساختن، و تن استخوان شده را گزند دهان و مزد دندان او کردن و به زبان چربش نواختن
دزدی که شد از دمانت خسته
الا بگزند جان نرسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۲ - غنودن نرگس لیلی از بیماری، و مجنون بیخواب را در خواب دیدن، و به نفس تند خویش از جای جستن، و بیرون پریدن، و کمر کوه گرفتن، و مجنون را بر تیغ کوه خراشیده و خسته دریافتن، و دست سلوت بر خستگی او سودن، و مرهم راحت رسانیدن
کان گوشه نشین روی بسته
بودی همه وقت دل شکسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۴ - گریستن لیلی در هوای آشنا، و موج درونه را بدین غزل آبدار بر روی آب آوردن
بیچاره من حصار بسته
در زاویهٔ عدم نشسته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۳۱ - در ختم این نامهٔ مسلسل مجنون و لیلی، که هر رقمش مقر قلب است و خط کشیدن برونمای حرف گیران، که صحیفهٔ مردمان انگشت پنج کنند، و چون نامه ایشان کسانی بر پیچند، از پیچ پیچ مشتی آتام حسن التفاوت کنند، ان شاء الله که کرام الکاتبین این نامه را سیاه نه پیچاند، یوم نطوی اسماء کطی السجل للکتب
وانگه ز جهان فراغ جسته
وز شغل زمانه دست شسته
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۰
ای سنبل تازه دسته بسته
وافکنده بر آب دسته دسته
خط تو بنفشه ئی نباتی
قدّ تو صنوبری خجسته
آن هندوی پر دل تو در چین
[...]
کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۷
این خیمه سرداق کمال است
نقصان ز طناب او گسسته
گرد در او ز صبح تا شام
اصحاب کمال حلقه بسته
زیرا که درو مقیم قطبی است
[...]