گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای آرزوی دل شکسته

ما در دل تو شکسته بسته

بس دل که به دولت فراقت

از ننگ حیات باز رسته

مجروح لبت بسی ست، کس دید

یک خرما را هزار هسته

دل کوفته من چو آهن سرد

زان گونه که صد شرار جسته

سروت چو برای جان ما خاست

برخاسته و به جان نشسته

اندوه من ار نهند بر کوه

که را بینی کمر شکسته

بر خسرو غمزه ای تمام است

شمشیر چرا زنی دو دسته؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

ای بر در بامداد پندار

فارغ چو همه خران نشسته

نامت به میان مردمان در

چون آتشی از چنار جسته

ما را فلک گزاف پیشه

[...]

مولانا

ای روز مبارک و خجسته

ما جمع و تو در میان نشسته

ای همنفس همیشه پیش آ

تا زنده شود دمی شکسته

پیغام دل است این دو سه حرف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

دیدم گل تازه چند دسته

بر گنبدی از گیاه رسته

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه