حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱
ای نام تو زینت زبانها
حمد تو طراز داستانها
تا دام گشاد، چین زلفت
افتاد خراب، آشیانها
در رقص بود به گرد شمعت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
تا عشق تو دلرباست ما را
بیداد تو جانفزاست ما را
چون لاله دل به خون تپیده
با داغ تو، آشناست ما را
گستاخ به سنبلت وزیده
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
تیغت به سرم خمار نگذاشت
حسرت به دل فگار نگذاشت
ابر مژه در گهر نثاری
ما را ز تو شرمسار نگذاشت
شادیم که گریه های مستی
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲
گل بی تو مرا به دیده خار است
هر سبزه چو تیغ آب دار است
از نقش قدم بسی فزونتر
در راه تو چشم انتظار است
چون لاله ز داغ دوری تو
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷
خورشید به حسن یار من نیست
مه را نمک نگار من نیست
محروم بود همیشه عاشق
این است که در کنار من نیست
نومیدی عاشقان قدیم است
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸
شب زلف تو در خیالم آمد
از بخت خود انفعالم آمد
بی رحم تر است غمزه، امروز
گویا رحمش به حالم آمد
یاد قد اوست قسمت من
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۸
صبح از اثر چغانه برخیز
سرمست می شبانه برخیز
عمری ست نشسته ام به راهت
با جلوه عاشقانه برخیز
جان راست هوای وصل جانان
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹
یا از سر روزگار برخیز
یا از غم ننگ و عار برخیز
در پرده ی خواب غفلتی چند
ای دیده اعتبار برخیز
دوران سر فتنه بازکرده ست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۰
شادیم که شد جهان فراموش
جانان نشود ز جان فراموش
شیون نرود به وصلم از یاد
بلبل نکند فغان فراموش
در دور نگاه فتنه خیزت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۵
آن نرگس میگسار دیدم
آسودگی از خمار دیدم
دل جز ز خط و رخ تو نشکفت
بسیار گل و بهار دیدم
چون شانه تمام، چاک شد دل
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۳
ای درد تو یار جانی من
اندوه تو شادمانی من
پیرایه ی داغ توست چون شمع
سرمایه ی زندگانی من
بیماری من حلاوت آمیخت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۸
ساقی می عارفانه ات کو؟
جان داروی جاودانه ات کو؟
گیرم که نیم سزای احسان
بخشایش بی بهانه ات کو؟
ما را سر تاج خسروی نیست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۴
دل داغ تو را به جان گرفته
جان درد تو جاودان گرفته
حال دل ناتوان چه پرسی؟
حیرت زده را زبان گرفته
بر من شده تنگ کوه و صحرا
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۰
ای خستهٔ بی قرار چونی؟
بی مونس و غمگسار چونی؟
یاران چه شدند و دوستداران؟
بی یار، درین دیار چونی؟
درگریه نمک نمانده دیگر
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۳
من صیدم و دام، زندگانی
زندان مدام، زندگانی
باشد به مذاق پخته مغزان
اندیشِهٔ خام، زندگانی
کام از لب یار برنیامد
[...]
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - قطعه در صفت دنیاطلبان
دنیاطلبان سهیم خود را
جان منتظرند تا برآید
خواهند فنای یکدگر را
تا کار به مدعا برآید
در ماتم مرگ خر همیشه
[...]
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - فقیر جاهل
در غمکدهٔ جهان ندیدم
محروم تر از فقیر جاهل
از فقر، ندیده کام دنیا
هم آخرتش ز جهل، باطل
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - اژدها
ایّام، گرسنه اژدهایی ست
کاو راست نواله، مغز آدم
گشته ست به خون مردمی سرخ
این اشقر دیوزاد را، دم
این تیشهٔ نخل میوه افشان
[...]
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - قطعه
آتش زده ایم اختران را
افروخته شمع خاوران را
پرورده، در آستین مژگان
اشکم، دریای بی کران را
از محشر داغ سینهٔ من
[...]
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - تغزّل
بحری ست محیط غم که در خون
یازد نفس شناوران را
چون بیضه شکسته، صعوهٔ عشق
پرواز عقاب شهپران را
آن غنچه دهان که شرم لعلش
[...]