گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

از لعل تو عمت العطایا

وز زلفت تو دامت البلایا

بی پیروی سگان کویت

صارت خطواتنا خطایا

بی روشنی فروغ رویت

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

عن وصفک ضاقت العبارات

فی ذاتک طاحت الاشارات

موجود تویی علی الحقیقه

باقی نسبند و اعتبارات

نتوان ز حقیقت تو تعبیر

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

طوبی که به سدره سربلند است

پیش قد تو نیازمند است

با خط تو سبزه گر زند لاف

از غنچه سزای ریشخند است

عمری تو و زلف با تو همسر

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

جانم ز غمت به لب رسیده ست

روزم ز خطت به شب رسیده ست

دل خسته مکن به زخم خارم

چون نخل تو را رطب رسیده ست

راهیست مرا به گنج مطلوب

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

گه عشق به ذات می نماید

گاهی به صفات می نماید

بی پرده یکیست ذاتش اما

در پرده ذوات می نماید

در ستر بطون و سر وحدت

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

عارف که سخن به راه گوید

الله ولا سواه گوید

اثبات وجود خلق با حق

در طور یقین گناه گوید

هرکس که شود مرید عشقت

[...]

۸ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

هر مست که می به دست گیرد

زان نرگس می پرست گیرد

آن را که فکند ساقت از پای

جز ساعد تو که دست گیرد

با قدر بلند سدره خود را

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

دل با غمت آشناییم داد

وز صبر و خرد جداییم داد

شب می مردم خیالت آمد

وز چنگ اجل رهاییم داد

تابد ز درونم آفتابی

[...]

۹ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

ای کرده ز حال من فراموش

چون جان که کند ز تن فراموش

گفتم که بر تو قصه گویم

کین گونه مکن ز من فراموش

دیدم رخ تو ز دور و کردم

[...]

۸ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

دی تجربة المداد کردم

وصف خط تو سواد کردم

شاگرد شدم خط لبت را

نسخ خط اوستاد کردم

هر نقطه که بر ورق نهدم

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

ساقی برآمد ابر بهاران

شد سبزه و گل خرم ز باران

ژاله گهر ریخت در جام لاله

لاله علم زد بر کوهساران

نرگس گشاده چشمی پر اختر

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱

 

گر یار ما را پروای یاران

زین گونه باشد ای وای یاران

آن غیرت حور از در درآمد

شد رشک جنت مأوای یاران

جز اشک سیم و وجه زر از وی

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹

 

ابروی تو هرکه دید ای ماه

زد نعره که الهلال والله

از عرش گذشت دست همت

وز فرش حریم توست کوتاه

خواهم به هوای تو بتان را

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

بی لعل تو دل درون سینه

خون است چو می در آبگینه

غمهای تو برد صبرم از دل

تاراج سپاه شد خزینه

مرغ دل من ز روی و خالت

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴

 

ای نامه ز خود به خود نوشته

در وی همه نیک و بد نوشته

هر دم صنعت ز لوح هستی

صد حرف سترده صد نوشته

در نقطه خال عارفان را

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹

 

ماییم ز مشرب مغانه

در کوی مغان گرفته خانه

همواره می مغانه نوشیم

بر نغمه چنگ یا چغانه

عشق است ترانه گو درین بزم

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

هر چند شود عدو زبونت

سررشته حزم را مکن گم

چون مار فتد به زیر پایت

پا بر سرمار نه نه بر دم

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۷

 

دی مرغک خامه بهر نامت

بر صفحه نامه شد رقم کوش

مجروح شد از دو حرف آن روح

مدهوش شد از دو حرف آن هوش

منقار زدن برای دانه

[...]

۳ بیت
جامی