گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۰

 

آنچه دل حزین من از جور او کشید

نه دیده دیده باشد و نه گوش کس شنید

از دست جور بی حد و اندوه گریه گفت

از حد بشد تحمّل و جانم به لب رسید

بر حال زار من دل سنگین بسوزدت

[...]

جهان ملک خاتون
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸

 

صبح ازل ز مشرق انوار بردمید

از نور روی یار به ما لمعه‌ای رسید

ایام هجر یار ز اندازه درگذشت

صبحی ز نو برآمد و روزی ز نو دمید

هر جایگه که نور رخ یار جلوه کرد

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟

در وصف حق نه هیچ سخن گفت و نه شنید

حظ از حواس داشت، زمعنی نداشت جان

نقش جهان بدید ولی جان جان ندید

هر لحظه ای تجلی نو می رسد زیار

[...]

قاسم انوار
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

ساقی به شکل جام زر آمد هلال عید

می ده به فر دولت سلطان ابوسعید

قفلی که روزه بر در عیش و نشاط زد

شکل هلال عید ز زر ساختش کلید

من بعد ما و عید و می لعل و عیش نقد

[...]

جامی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - وله ایضا قصیده

 

بر آصف سخی دل به اذل بود سه عید

چون عهد او مبارک و فرخنده و سعید

عید نخست عید مه روزه که آمده

شکل هلال او در فردوس را کلید

عید دوم حکومت شهری که صاحبش

[...]

محتشم کاشانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۵

 

زلفش به بستر مرگ از تغافلت

سنگین دلا بیک نگهم میتوان خرید

رضی‌الدین آرتیمانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - این ترکیب بند دوازده بنده است، هر بند در منقبت یکی از ائمه اثناعشر و بیان این که ولایت از ولاست و ولا به معنی حب ذاتی

 

رخ در نقاب چون حسن عسگری کشید

قطبیتش به قائم آل نبی رسید

برزخ میان کثرت و وحدت نموده شد

گردید در برابر شیث نبی پدید

سر انتهای دایره بر ابتدا نهاد

[...]

نظیری نیشابوری
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - مدح و تاریخ

 

خان زمان یگانه ی دوران علی نقی

کآمد به بذل وجود و سخا در جهان فرید

چشم جهان ندید چو او آفریده ای

تا آفریدگار جهان را بیافرید

طبعش در یگانه ی افضال را صدف

[...]

سحاب اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۵ - حسن غزنوی قُدِّسَ سِرُّه

 

آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید

آنچ از خدای خواسته بودم به من رسید

دل رفته بود و جان شده منت خدای را

کان دل به سینه آمد و آن جان به تن رسید

من کیستم که صافی وصلت طمع کنم

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳

 

پرورده ی معاویه تخم زنا یزید

در عهد باطل امر خلافت بدو رسید

تا حکمران کشور کفران و شرک شد

لشکر ز کین برابر سلطان دین کشید

بستند راه چاره ز هر در برآنکه بود

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۲

 

قاتل به قصد قربت اگر تیغ کین کشید

خاکش به دیده تیغ چرا بی گنه برید

قتل تو ماتمی است جهان را که جاودان

با وی برابری نکند صد هزار عید

پی چون نشد ستور که دشمن برآن سوار

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۴

 

تخم جفا به خاک شقا ریخت تا یزید

کس حاصلی به جز غم از آن زرع ندروید

منت خدای را که خود از ریشه ای که کاشت

جز بار لعن و خار ملامت گلی نچید

تا رفته وصف ظلمت و نور این جفا نرفت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹۹

 

قسمت مباد جهل و غرورم که چون یزید

تعذیب جاودان همه بر جسم و جان خرید

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۰

 

روز جزا که قطع شد از هر درت امید

حشر تو با یزید و عذاب تو بایزید

صفایی جندقی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵

 

محمود مطلق است چون آن سید مجید

حمدش فتاده فرض بهر عبدی از عبید

این حمد قفل رحمت حقل را بود کلید

توفیق حمد پس طلب از حامد حمید

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی

 

سوزد دلم به حال حسینت که شد شهید

قاتل به کام تشنه سرش را ز تن برید

سر از تنش برید و، تنش را به خون کشید

جسمش بسان طایر بسمل به خون طپید

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۸ - خون جای اشک

 

یارب! به خون فرق علی اکبر رشید

یارب! به خون دیدهٔ لیلای ناامید

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی

 

سیل سرشک دیدهٔ عالم فرو چکید

پشت فلک، ز ماتم آل عبا خمید

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی

 

ای روزگار! از تو وفایی کسی ندید

در گلشن تو جز گل حسرت کسی نچید

ترکی شیرازی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۱ - لاله

 

آن شعله ام که صبح ازل در کنار عشق

پیش از نمود بلبل و پروانه می تپید

افزونترم ز مهر و بهر ذره تن زنم

گردون شرار خویش ز تاب من آفرید

در سینه چمن چو نفس کردم آشیان

[...]

اقبال لاهوری
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode