گنجور

 
قاسم انوار

نعم الفقیه، حال مدرس کجا رسید؟

در وصف حق نه هیچ سخن گفت و نه شنید

حظ از حواس داشت، زمعنی نداشت جان

نقش جهان بدید ولی جان جان ندید

هر لحظه ای تجلی نو می رسد زیار

این راه عشق جمله مزیدست در مزید

پندار ما حجاب شد اندر طریق یار

عشقت رسید و پرده پندار ما درید

گر مشربی نداری و قفل تو محکمست

این قفل را نیافت کسی در جهان کلید

از حق بحق طریقه پاکست و روشنست

روشن شود کسی که بدین روشنی رسید

حیران روی تست جهانی چو قاسمی

مست هوای تست، اگر شاه، اگر عبید