گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود گوید

 

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

۵۴ بیت
فرخی سیستانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

۵۹ بیت
قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

۲ بیت
منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۹ - صفت یار فالگیر بود

 

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

۳ بیت
مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - ایضاً له

 

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

۲۱ بیت
ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح علاء الدین اسعد

 

ای باد صبحدم که ز دم روح پروری

خوشخو چو نوبهاری و خوشبو چو عنبری

هم طره بنفشه پریشان کنی به صبح

هم غنچه را به وقت سحر پیرهن دری

آن پیک رایگانی کز مهر پروران

[...]

۲۲ بیت
ابوالفرج رونی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۴۷

 

ماه است ساقی و قدح باده مشتری

وین هر دو را منم به‌دل و دیده مشتری

با مشتری مقارنه کردست ماه من

فرخ بود مقارنهٔ ماه و مشتری

خلقی ز رشک و حسرت آن چشم‌ کافرش

[...]

۴۴ بیت
امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵

 

عشق و شراب و یار و خرابات و کافری

هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری

از راه کج به سوی خرابات راه یافت

کفرش همه هدی شد و توحید کافری

بگذاشت آنچه بود هم از هجر و هم ز وصل

[...]

۶ بیت
سنایی
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - در مدح ملک اتسز

 

ای طلعت تو بر فلک حسن مشتری

من مشتریت را به دل و دیده مشتری

تو مشتری نه‌ای، که به بازار نیکویی

صد مشتری است روی تو را همچو مشتری

گر خوش بود جوانی و اقبال خلق را

[...]

۷۱ بیت
وطواط
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - هم در مدح اتسز گوید

 

شاها، چو چرخ قاهر و چون دهر قادری

در معرکه یگانه و در فضل نادری

اندر جلال قدر چو چرخ ثوابتی

وندر کمال فضل چو کان جواهری

در جود و در هنر همه محض مناقبی

[...]

۵ بیت
وطواط
 

وطواط » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - هم در مدح اتسز گوید

 

آن صفدری که نیست همال تو صفدری

در کان چون تو نیودست گوهری

هر نقطه‌ای ز جاه عریض تو عالمی

هر شعله‌ای ز رأی منبر تو اختری

صدر تو خلد و مدحت من آب کوثرست

[...]

۵ بیت
وطواط
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۰ - در مدح سید اجل نقیب النقباء شرف الدین محمدبن علی مرتضی گوید

 

ای دست برده از همه خوبان به دلبری

وز دست برد تو شده مردان ز دل بری

از رشگ چشم تو است که پیدا نگشت حور

وز شرم روی تو است که پنهان رود پری

عشقت چو بی نیازی هر لحظه برتر است

[...]

۴۵ بیت
قوامی رازی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۵ - در مدیح

 

آنی که گر بخواهی از اقبال و سروری

تری ز آب و خشکی از آتش برون بری

داری مفرحی که دهد روح را غذا

سازی طریفلی که کنی دیو را پری

دست مبارک تو بخواهد همی درست

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۶ - در شکایت و تقاضای الطاف صاحب

 

ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو

با اوج آفتاب زند لاف برتری

فرمان تو که زیر رکابش رود جهان

با روزگار سوده عنان در برابری

بر هر که ابر عاطفتت سایه افکند

[...]

۸ بیت
انوری
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة » ۸ - النوبة الثالثة

 

یا نفس قومی فلقد نام الوری

ان تفعلی خیرا فذو العرش یری‌

و انت یا عین اهجری طیب الکری

عند الصّباح یحمد القوم السّری‌

۲ بیت
میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۲- سورة المضاجع و یقال سورة السجدة- مکیة » ۲ - النوبة الثالثة

 

یا نفس قومی فلقد نام الوری

ان تفعلی خیرا فذو العرش یری‌

و انت یا عین اهجری طیب الکری

عند الصباح یحمد القوم السّری‌

۲ بیت
میبدی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶

 

ای زلف یار من زرهی یا زره گری

یا پیش تیره غمزه دلبر زره وری

هرگز زره ز ره نبرد هیچ خلق را

گر تو زره گری به زره چون زره بری

نشنیده ام که هیچ زره زهره پرورد

[...]

۸۳ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵

 

در من زدستی آتش و آبم همی بری

وز باد و کبر خویش سوی باد ننگری

۱ بیت
ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵

 

هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری

یا راست‌تر ز قد تو باشد صنوبری

یا داشت خوبتر ز تو معشوق، عاشقی

یا زاد شوخ‌تر ز تو فرزند، مادری

گر بگذرم به کوی تو روزی هزار بار

[...]

۱۰ بیت
خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶

 

گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری

انصاف ده که کار ز انصاف می‌بری

خود نیست نیم ذره محابای کس تو را

فریاد تا چه شوخی، وه تا چه کافری

هر صبح و شام عادت گردون گرفته‌ای

[...]

۷ بیت
خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۶