صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در نعت حضرت ختمی مرتبت موید مجتبی محمد مصطفی (ص)
ای مایه امید دل ای رحمت خدا
ای اولین تجلی حق ختم انبیا
ای کنیت مقدس و اسماء اقدست
بوالقاسم و محمد و محمود و مصطفا
آید چو نام نامی جان پرورت بگوش
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مناقب و مدایح ائمه طاهرین صلواه الله علیهم اجمعین
ایدل گرت هوای بهشت است رو متاب
از درگه محمد و آلش بهیچ باب
از غیر خاندان نبی کام خود مجوی
لب تشنهٔی کجا شده سیراب از سراب
حق را مظاهرند به تحقیق و مهرشان
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در تهنیت عید مولود مولی الکونین ابیالحسنین علی علیهالسلام
ساقی کنون که میکده را گشت فتح باب
بنمای پرسبوی وجود من از شراب
زان باده در ایاغ کن ای مه که قطرهها
کز آن فروچکد همه ماه است و آفتاب
تا چند کرد بایدم از مفتی احتراز
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در تهنیت عید مولود مهدی موعود علیه صلواتالله الملک المعبود
ای منفعل تو را ز رخ انور آفتاب
از ذرهٔی به پیش رخت کمتر آفتاب
گر پرتوی بخوانمش از عکس روی تو
این رتبه را به خود نکند باور آفتاب
روز ازل اگر نه ز طبع تو خو گرفت
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت امام المتقین امیرالمؤمنین اسدالله الغالب علی علیهالسلام
نقاش نقش بیعدد ما سوا یکی است
قدرت فزون تر از حد و قدرتنما یکیست
بر برگ هر گیاه که میروید از زمین
بنوشته است خامه قدرت خدا یکیست
گر از هزار نای نوا آیدت بگوش
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح قاتل کفار حیدر کرار حضرت علی ابن ابیطالب علی علیهالسلام
مقصود ز آفرینش کون و مکان علیست
کون و مکان چو جسم و در آنجسم جان علیست
فرمان بر خدای احد آنکه میدهد
فرمان به هفت اختر و نه آسمان علیست
بنگر کمال و فضل که در هر کمال و فضل
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آرام قلب و راحت جان مهر حیدر است
نور یقین و روح روان مهر حیدر است
بیمهر حیدرت بجنان ره نمیدهند
بالله کلید باب جنان مهر حیدر است
گر ایمنی ز آتش دوزخ طلب کنی
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - مولودیه در مدح انسیه حورا فاطمه زهرا سلامالله علیها
امروز عالمی ز تجلی منور است
میلاد با سعادت زهرای اطهر است
نوری کز آن حدیقه جنت منور است
نور جمال زهره زهرای اطهر است
مولود پاکی آمده از غیب در شهود
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آنانکه پاس حرمت حیدر نداشتند
ایمان بذات خالق اکبر نداشتند
گر با علی شدند مخالف عجب مدار
تصدیق ز ابتدا به پیمبر نداشتند
گوش همه ز فضل علی در غدیرخم
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - در مدح ساقی کوثر حیدر صفدر علی (ع)
خورشید و تیغ و آینه درویش این چهار
باید برهنه ور نه نیاید به هیچ کار
توضیح اگر که بایدت اینست در نیوش
تفسیر اگر که شایدت اینست گوشدار
خورشید چون بکسوت ابر است مختفی
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح مولیالموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)
تسلیم کن باهل دل از کف عنان دل
تا زین جهان برند ترا در جهان دل
ایمان به فضل اهل دلآور که مأمنی
بهرت بنا کنند بدار الامان دل
بینی دو نقطه کون و مکانرا بزیر پای
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح ولی سبحانی حضرت علی عمرانی (ع)
ای پیش ارغوان تو کمتر ز خار گل
قدیک چمن صنو برو رخ یک بهار گل
جز سرو قامت و گل روی تو تاکنون
سروی بباغ دهر نیاورده بار گل
گر بگذری بدین گل رخسار در چمن
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - غدیریه در مدح سراج الامه اب الائمه علی «علیه السلام»
عید غدیر آمد و شد گاه وجد و حال
ساقی بیار باده و از دل ببر ملال
چندیست باب هجر برویم شده است باز
بربند از میاین در و بگشا در وصال
آن باده کن عطا که پی طی راه عشق
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر البرره و قاتل الکفره علی علیهالسلام
وقت است تا شویم ز هر کس کناره جوی
با ساقی افکنیم بساطی کنار جوی
گردیم هم ترانه بمرغان بذلهگوی
در پای گل بریم ز مرغان به بذلهگوی
نوشیم میبه زمزمه نی خروش چنگ
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مخمس در مدح خواجه قنبر کننده در خیبر علی علیهالسلام
امشب به هر کجا گذری وادایمن است
روشن جهان ز پرتو انوار ذوالمن است
عالم منور آمده گیتی مزین است
امشب براستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علیرغم دشمن است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - غدیریه
امروز روز نصب وصی پیمبر است
اندر خم غدیر یکی طرفه محضر است
از چشم دل ببین که نبی فوق منبر است
روحش قرین وجد ز پیغام داور است
پیغام آشنا سخن روح پرور است
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۸ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
نی در خیال مال و نه در فکر جاه باش
نی در پی تدارک تخت و کلاه باش
رو بنده علی شه ایمان پناه باش
ایدل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اله باش
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
در روی این زمین که تویی صد هزارها
پیش از تو بوده اند بشهر و دیارها
بر پیکر سپید و سیاه بشر بسی
این مهر و ماه تافته لیل و نهارها
بس سیم تن مقیم سراهای زرنگار
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
جانا ز روی خویش بر افکن نقاب را
تا کی نهان به ابر کنی آفتاب را
مغرور حسن خود شده خوبان شهر مصر
ای یوسف از جمال برافکن نقاب را
بنشسته ام به راه که شاید من گدا
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
در روزگار چون گذرد روزگار ما
باقیست نقش کلک بدایع نگار ما
سرخوش به پیشه ئی و شعاریست هر کسی
گردیده عشق پیشه محبت شعار ما
ما را کجا زمانه فراموش میکند
[...]
