گنجور

 
۱
۲
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۹ - رفتن خادمه از پیش عاشق

 

خادمه برخاست به چشم پر آب

رفت به سوی بت عالی جناب

عرضه احوال جوان کرد باز

آن سخنان جمله بیان کرد باز

گفت بترس از فلک بی وزیر

[...]

۹ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۰ - آمدن خادمه از پیش معشوق

 

خادمه آمد چو گل نوبهار

روی شکفته ز سخنهای یار

گفت جوانا غم دل شد تمام

زآن بت عیار، تو بر خوان سلام

وعده دیدار ازو یافتم

[...]

۵ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۱ - دیدار نمودن دلدار از دور به عاشق مهجور

 

ناله عشاق چو از حد گذشت

سوخت ز آهش همه کوه ودشت

ولوله در گنبد خضرا فتاد

ناله درین عالم بالا فتاد

کرد اثر ناله زارش، ببین

[...]

۱۳ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۲ - نامه هفتم

 

عاشق بیچاره چو بیدار شد

مست رخ یار چو هشیار شد

هیچ اثری از رخ دلبر ندید

راست چو ماهی به زمین می طپید

زهره آن نه که برآرد خروش

[...]

۱۵ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۳ - رفتن خادمه از بر عاشق

 

خادمه بگشاد زبان پیش یار

کرد عیان قصه آن دلفگار

زاری او را به مناجات گفت

آنچه طلب کرد به حاجات گفت

سوخت دلم گفت ز درد دلش

[...]

۹ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۴ - آمدن خادمه از بر معشوق

 

خادمه باز آمد و بر گفت حال

آنچه شنود از مه فرخ جمال

گفت جوان کار تو بس مشکل است

آه ازین غم که ترا بر دل است

نیست ترا قوت دیدار او

[...]

۶ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۵ - نامه هشتم

 

باز جوان با دل افگار ماند

روز و شبان روی به دیوار ماند

از رخ دلدار امیدی نداشت

وه چه کند، بخت سفیدی نداشت

با غم او گشته قرین روز و شب

[...]

۱۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۶ - رفتن خادمه از بر عاشق نزدیک معشوق

 

خادمه باز این سخن جان گداز

کرد روان عرضه به آن دلنواز

باز بیان کرد که او در غم است

روز و شبان با غم تو همدم است

جز غم تو هیچ ندارد به دل

[...]

۸ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۷ - خبر آوردن خادمه از بر معشوق

 

از بر آن سرو قد دلنواز

خادمه آورد دگر بار راز

گفت که بر گو ز من او را سلام

بعد سلامش برسان این پیام

من بدهم کام ترا، غم مخوز

[...]

۵ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۸ - نامه نهم

 

این سخنان خادمه چون باز گفت

چهره او چو گل احمر شکفت

خادمه را خواست بسی عذر، نیک

او به تمنای رخ یار لیک

روی نهاد او به کف پای این

[...]

۱۵ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۹ - خبر بردن خادمه از بر عاشق

 

خادمه این نامه ز دست جوان

بستد و چون باد صبا شد روان

رفت به نزدیک دلارام او

کرد روان عرصه پیغام او

این سخنان را چو شنید او،مگر

[...]

۵ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۳۰ - خبر آوردن خادمه و پیغام خوش

 

خادمه خندان و دل شادمان

آمد و بنشست به پیش جوان

گفت جوان را که شبت گشت روز

هیچ دگر در غم هجران مسوز

شام فراق تو به پایان رسید

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۳۱ - نامه دهم

 

شام وصالت چه به از روز هجر

آتش سوزنده به از سوز هجر

خوش بود این وعده دیدار یار

عشق نهان به ز غم آشکار

آه چه دولت به ازین در جهان

[...]

۲۰ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۳۲ - مناجات

 

پادشها حرمت مردان دین

حرمت این اهل سما و زمین

حرمت اولاد شریف رسول

حرمت با رفعت زوج بتول

حرمت ایمان و کلام مجید

[...]

۱۴ بیت
صوفی محمد هروی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۴