امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اینک شاعر بیان می کند که چسان قران السعدین را به نظم آورد:
زین نمط آراسته بکری چو ماه
باد قبول دل دانای شاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - از اینجاست که از مدح کردن اظهار بیزاری و از اهل زمانه گله میکند
لیک به خواهش چو مرا نیست راه
جز به خدا یا به در باد شاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - (امیر خسرو ، درطی زندگی دور و دراز خویش باین توبه که در نزدیکی چهل سالگی کرده پابند نمیماند، چنانکه دربیان سرگذشت او خواندیم ) با این هم، امیر خسرو آرزوی واثق داشته تا در قران السعدین تازگیهای ادبی بیارد:
بود در اندیشه من چند گاه
کز دل دانندهٔ حکمت پناه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - معراج
داد نویدش که از ین قعر چاه
خیز و به دریای ابد جوی راه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - (حرکت ناصرالدین از لکهنو تی بنگال به سرزمین بیهار):
یافت خبر خسرو مشرق پناه
ناصر حق وارث این تخت گاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - (شرح حال پسری کیقبا دهلی):
روز دوشنبه، بگهٔ چاشت گاه
در مه ذی الحجه، به پایان ماه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - (اندرز پدر به پسر)
داد نخستش به دعایی پناه
کایزدت از حادثه دارد نگاه!
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - (وداع پدر و پسر )
خاص شد از بهر وداع دو شاه
چون ره بایستهٔ آرام گاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - (بازگشتن کیقباد بسوی دهلی )
بود به هر جا که نزول سپاه
تنگی جو بود و فراخی کاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - در صفت موسم گرمای هند
بس که شده سایه زگرمی سیاه
گرم در انداخته خود را به چاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۳ - در وصف جویدن «پان در هند»
حرمتش از پیشگه و پائگاه
هم به گدا محترم و هم به شاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - صفت زنان مطربهٔ هندی
چاه زنخ روشن و صافی چو ماه
روی نما گشته چو آبی به چاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - عکس و تبدیل
چتر شه آنست که شد چرخ ماه
چرخ مه این است که شد چتر شاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۱ - حسن تعلیل
دیدن او را کله افگند ماه
بلکه فتادش گرء، دیدن کلاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۲ - در علو مقام انسان
مرتبهای جو که برانی به ماه
کس نخورد شربت باران ز چاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
سیمبرانی که تو بینی چو ماه
عقرب جاناند ز زلف سیاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۶ - گلخنی و آتش عشق
گلخنی کرد به شاهی نگاه
رفت دلش در خم گیسوی شاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۲ - بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمی به آن
نرگس تو باده نداند گناه
غنچهٔ تو خنده ندارد نگاه
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۷
کحل بصر نیست جز آن خاک راه
چشم به سرمه مکن ای دل سیاه
دود شنیدم سوی خوبان رود
با تو رسد عاقبت این دود آه
درد تو گر جرم و گنه مینهند
[...]
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
نرگس او چون دو بلای سیاه
کرده همه خلق جهان را تباه