گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا

ابروی او گره نشد گرچه که دید صد خطا

چشم گشا و رو نگر جرم بیار و خو نگر

خوی چو آب جو نگر جمله طراوت و صفا

من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

 

با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا

خاصه که در گشاید و گوید «خواجه اندرآ»

با لب خشک گوید او قصه چشمه‌ی خضر

بر قد مرد می‌بُرّد درزیِ عشقِ او قبا

مست شوند چشم‌ها از سکرات چشم او

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷

 

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا

در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا

جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو

ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا

سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱

 

گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا

تا که بهار جان‌ها تازه کند دل تو را

بوی سلام یار من لخلخه بهار من

باغ و گل و ثمار من آرد سوی جان صبا

مستی و طرفه مستیی هستی و طرفه هستیی

[...]

مولانا
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲ - فی نعت الرسول صلی الله علیه و آله

 

صل علی محمدٍ دُرّة تاج الاصطفا

صاحب جیش الاهتدا ناظم عقد الاتّقا

بلبلِ بوستانِ شرع، اخترِ آسمانِ دین

کوکبِ دُرّیِ زمین، درّیِ کوکبِ سما

تاج‌دهِ پیمبران، باج‌ستانِ قیصران

[...]

خواجوی کرمانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴

 

عقل برو برو برو عشق بیا بیا بیا

راحت جان ما توئی دور مشو ز پیش ما

داروی درد عاشقی هست دواش درد دل

نیست به نزد عاشقان خوشتر ازین دوا دوا

کشتهٔ تیغ عشق او زنده دلست جاودان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

ای رخ جانفزای تو جام جم جهان نما

گشته عیان ز روی تو ذات و صفات کبریا

حسن خط جمال تو هست چو عین ذات حق

ذات حق از جمال تو گشت عیان و رونما

عرش خدا چو روی او بود نمود روی از او

[...]

نسیمی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

ای دل و جان عاشقان خسته تیغ مرحبا

غلغله تو در سمک کوکبه تو در سما

غیرت تو هزار را برده بعالم فنا

بر سر کوی عاشقی کشته بتیغ ابتلا

باده بنوش و دم مزن صید در حرم مزن

[...]

قاسم انوار
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در ماتم شهید کربلا (ع) گوید

 

ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما

بهر حسین تشنه لب شاه شهید کربلا

تشنه لبان روی بخاک و تن بخون

ما پی آبروی خود خاک بر آبروی ما

با شهدای کربلا لاف وفا هر آنکه زد

[...]

اهلی شیرازی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

در طلب تو چون کند طی مکان عشق دل

هم سفری کجا رسد عقل شکسته پای را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

محمل راه عشق را دل زفغان درای شد

هرزه درای نشنود بانگ چنین درای را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

چو زجهان رون بود ساقی مجلس تبا

نام چرا کسی برد جام جهان نمای را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

کام مرامده دگر ذوق زلذت جهان

تا نکند دل آرزو زهر شکرنمای را

شیخ بهایی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

بر سر خاک دوستان، پا نه و دیده برگشا

رو نفسی بخود فرو، یک نفس از خودی برآ

لوح مزار دوستان، پیش نظر نه و، ببین

صورت حال خود ازین، آینه بدن نما

رشحه خون نگر که چون، بسته بغازگی کمر!

[...]

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳۳

 

پیش نهال قد او سرو روان رود ز جا

فاخته زیر بال خود سر کشد از سر حیا

جلوه کنان قدم نهد جانب باغ هر صبا

ناز دماند از زمین عشوه نشاند از هوا

سیدای نسفی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۵۰

 

نهب گران کوفه را دست به غارت آشنا

از بر این سلب ستان وزسر آن حلی ربا

از حرم خدایگان رفته به بار کبریا

ویله زار بی کسان لیک به گوش اشقیا

یغمای جندقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷ - بسمل شیرازی

 

چون رخ یار جلوه گر در حرم است و بتکده

بیهده چند بسپری بادیهٔ حجاز را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲۶ - ساغر شیرازی

 

ای سوی کعبه رهسپر بین به کجاست روی دل

شاد مشو که همرهی قافلهٔ حجاز را

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
sunny dark_mode