گنجور

 
مولانا

با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا

خاصه که در گشاید و گوید «خواجه اندرآ»

با لب خشک گوید او قصه چشمه‌ی خضر

بر قد مرد می‌بُرّد درزیِ عشقِ او قبا

مست شوند چشم‌ها از سکرات چشم او

رقص‌کنان درخت‌ها پیش لطافت صبا

بلبل با درخت گل گوید «چیست در دلت؟

این دم در میان بنه، نیست کسی، توی و ما»

گوید «تا تو با توی، هیچ مدار این طمع

جهد نمای تا بری رختِ توی از این سرا»

چشمه‌ی سوزنِ هوس تنگ بوَد یقین بدان

ره ندهد به ریسِمان چونک ببیندش دوتا

بنگر آفتاب را تا به گلو در آتشی

تا که ز روی او شود روی زمین پر از ضیا

چونک کلیم حق بشد سوی درخت آتشین

گفت من آب کوثرم کفش برون کن و بیا

هیچ مترس ز آتشم زانک من آبم و خوَشم

جانب دولت آمدی صدر تراست مرحبا

جوهریی و لعل کان جان مکان و لامکان

نادره‌یِ زمانه‌ای خلق کجا و تو کجا !

بارگه عطا شود از کف عشق هر کفی

کارگه وفا شود از تو جهانِ بی‌وفا

ز اول روز آمدی ساغر خسروی به کف

جانب بزم می‌کشی جان مرا که الصلا

دل چه شود؟ چو دست دل گیرد دست دلبری

مس چه شود؟ چو بشنود بانگ و صلای کیمیا

آمد دلبری عجب نیزه به دست چون عرب

گفتم هست خدمتی؟ گفت تعال عندنا

جَست دلم که من دوم گفت خرد که من روم

کرد اشارت از کرم گفت بلی کلا کما

خوان چو رسید از آسمان دست بشوی و هم دهان

تا که نیاید از کفت بوی پیاز و گندنا

کانِ نمک رسید هین گر تو ملیح و عاشقی

کاس ستان و کاسه ده شور گزین نه شوربا

بسته کنم من این دو لب تا که چراغ روز و شب

هم به زبانه‌یِ زبان گوید قصه با شما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش آرش خیرآبادی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا

ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا

چشم گشا و رو نگر جرم بیار و خو نگر

خوی چو آب جو نگر جمله طراوت و صفا

من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
خواجوی کرمانی

صل علی محمدٍ دُرّة تاج الاصطفا

صاحب جیش الاهتدا ناظم عقد الاتّقا

بلبل بوستان شرع اختر آسمان دین

کوکب دُرّی زمین درّی کوکب سما

تاج ده پیمبران باج ستان قیصران

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

عقل برو برو برو عشق بیا بیا بیا

راحت جان ما توئی دور مشو ز پیش ما

داروی درد عاشقی هست دواش درد دل

نیست به نزد عاشقان خوشتر ازین دوا دوا

کشتهٔ تیغ عشق او زنده دلست جاودان

[...]

نسیمی

ای رخ جانفزای تو جام جم جهان نما

گشته عیان ز روی تو ذات و صفات کبریا

حسن خط جمال تو هست چو عین ذات حق

ذات حق از جمال تو گشت عیان و رونما

عرش خدا چو روی او بود نمود روی از او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه