گنجور

 
قاسم انوار

ای دل و جان عاشقان خسته تیغ مرحبا

غلغله تو در سمک کوکبه تو در سما

غیرت تو هزار را برده بعالم فنا

بر سر کوی عاشقی کشته بتیغ ابتلا

باده بنوش و دم مزن صید در حرم مزن

لاف ز بیش و کم مزن بر در بام کبریا

چونکه بحضرتش روی،گر همه کهنه،گر نوی

بال و پرت فنا کند پرتو نور آن لقا

گر تو بهار و گلشنی در همه چشم روشنی

یاد حبیب جان دهد آینه ترا صفا

نعره «قل کفی » زدم جام می صفا زدم

چونکه رسید از ان کرم جان و دلم بمنتها

قاسم،اگر تو عاشقی چیست طریق صادقی؟

تیغ خورند بر قفا صبر کنند در بلا

 
 
 
مولانا

در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا

ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا

چشم گشا و رو نگر جرم بیار و خو نگر

خوی چو آب جو نگر جمله طراوت و صفا

من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
خواجوی کرمانی

صل علی محمدٍ دُرّة تاج الاصطفا

صاحب جیش الاهتدا ناظم عقد الاتّقا

بلبل بوستان شرع اختر آسمان دین

کوکب دُرّی زمین درّی کوکب سما

تاج ده پیمبران باج ستان قیصران

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

عقل برو برو برو عشق بیا بیا بیا

راحت جان ما توئی دور مشو ز پیش ما

داروی درد عاشقی هست دواش درد دل

نیست به نزد عاشقان خوشتر ازین دوا دوا

کشتهٔ تیغ عشق او زنده دلست جاودان

[...]

نسیمی

ای رخ جانفزای تو جام جم جهان نما

گشته عیان ز روی تو ذات و صفات کبریا

حسن خط جمال تو هست چو عین ذات حق

ذات حق از جمال تو گشت عیان و رونما

عرش خدا چو روی او بود نمود روی از او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه