فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
چو بر رزم دلیران تنگ شد روز
یکی غُرم دونده شد یکی یوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
مرا شوخی و بیشرمی میاموز
که بی شرمی زنان را بد کند روز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
مرا فرهنگ و نیکو نامی آموز
مرا پاینده باش از بد شب و روز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
همی جستش ز هر سو یک شبانروز
به دل در، آتشی مانده خردسوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
به مرو اندر چنان بودم شب و روز
که گفتی آهوم در پنجهٔ یوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
به سرمای جنین سخت جهان سوز
نشاید جز کنار دوست جان بوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
رفیقا بیش ازین پندم میاموز
برین گنبد نپاید مر ترا گوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
هم اکنون آتشی بینی جهان سوز
که با دودش جهان را شب بود روز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
نه بر من بگذرد هرگز یکی روز
که ننماید مرا داغ جگر سوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
چنان در هجر بر من بگذرد روز
که در صحرا بر آهو بگذرد یوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
الا ای ابر گرینده به نوروز
بیا گریه ز چشم من بیاموز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
ز بس کز دل کشم آه جهان سوز
به خاور برنیارد آمدن روز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
به کام دل رسید از ما بدآموز
که چون ما باد بدفرجام و بدروز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
و گر گشتی لبم بر لبش پیروز
مرا کردی کنار خویش جان بوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
کنون روزی همی بینم چو امروز
که آهو گشت جانم عشق تو یوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
مبادا هیچ عاشق را چنین روز
ز سختی صبر پرداز و روان سوز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
همیدون داد شهر ری به بهروز
که بودش دوستدار و نیک آموز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۲ - نشاندن رامین پسر خود را به پادشاهى و مجاور شدن به آتشغاه تا روز مرگ
جهان بر ما کمین دارد شب و روز
تو پنداری که ما آهو و او یوز
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۶
بوره بلبل بنالیم از سر سوز
بوره آه سحر از مو بیاموز
تو از بهر گلی ده روز نالی
مو از بهر دلآرامم شو و روز