یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۷
دریغ آن خواندن از تشویش افسون
دریغ آن تاختن از خانه بیرون
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
بدین سان وه دُرّ آن غواص بی چون
از آن بحر عمیق آورد بیرون
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
یکی باز است و پروازش دگرگون
شکار او دل آغشته در خون
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۰ - وله فی المدیحه
منجر چون تافت مهر ازکاخگردون
گهر انگیخت این بحر صدفگون
ز شنگرف شفق زنگارگون چرخ
چو زنگاری لباسی غرقه در خون
کنار آسمان از سرخی او
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مناجات
تو خون را آب سازی آب را خون
بود حکمت برون از چند و از چون
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - بهاریه و مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع)
همه گل پیرهن افتاده در خون
نموده رشک گلشن روی هامون
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۴ - در شهادت ولی داور علی اکبر علیه السلام
بناگه منقذبن مره دون
عمودش کوفت برفرق همایون
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۳۲۰
دلم از هجر تو شد دجله خون
بشد آن دجله هم از دیده بیرون
قد رعنای فایز چون الف بود
بشد از هجر رویت همچنان نون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۱۷ - تحقیق آیه النور
بود روشن خود این مصباح میمون
از آن فرخ درختی کوست زیتون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۲ - سرائر الاثار
مسمی کیست عین ذات بیچون
که از هر اسم و رسمی اوست بیرون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۶۲ - حکایت ابوحمزه
که آرندت مگر زین چاه بیرون
رسی بر ساحلی زین بحر پر خون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۱ - غیبالمصون و غیبالمکنون
دگر غیبالمصون و غیب مکنون
عبارت دان ز سر ذات بیچون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۶۳ - اللائمه
برفت از خود چو دید آنحسن موزون
شود تا رفته رفته محو و مجنون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۰۷ - مستند المعرفه
بود گر وارداتش از حد افزون
بواحد باشدش دل مست و مفتون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۵۷ - علامه اخری لدفع الریاء
از آن غافل که بعد از رنج افزون
نصیب از نیل خلقش نیست جز خون
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۷۳ - النکاح الساری فی جمیع الذراری
ز شیئیت نتیجه باز در کون
بجزئی شد هویدا لون در لون
صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱۳ - وفات اسکندر
به تابوتم چو جا دادید محزون
نهیدم دست از تابوت بیرون