ابوحمزه خراسانی که مردیست
ز سلاک طریقت رهنوردیست
براه کعبه اندر چاهی افتاد
نه چاهست آنکه در وی ماهی افتاد
بغافل قصر و ایوان جمله چاهست
بکامل چاه و زندان بارگاهست
بگفتا نفس او فریاد سر کن
ز حال خود خلایق را خبر کن
که آرندت مگر زین چاه بیرون
رسی بر ساحلی زین بحر پر خون
بگفتا حاضر آنشاه مجید است
که بر ما اقرب ازحبل وریدست
توکل جز بحق زیبنده نبود
که جز او کار ساز بنده نبود
رسیدند امتحانرا ناگه از راه
دو تن از رهسپاران بر سر چاه
در آمد نفس بوحمزه بفریاد
که باید خواست اینک زین دو امداد
وگرنه مرد باید با فلاکت
تو را باشد ز دست خود هلاکت
دگر گفت او توکل باشد انسب
که هست از بنده او بر بنده اقرب
تصور کن هست این وقت آخر
در آندم از که جوئی چاره دیگر
پس از عمری مرا عار آید از این
که خواهم چاره از مخلوق مسکین
بحق باشد چهل سالم توکل
کنون جویم بناداری توسل
مرا صدبار بهتر مرگ ازین مزد
که باشم شاه و جویم یاری از دزد
نشست و داد دل بر مرگ وتن زد
فسون گفت آنچه نفسش بر دهن زد
از این بگذشت یکساعت بناگاه
صدائی دیدکاید از سر چاه
سر چه را پلنگی بود و بگشاد
معلق گشت و زودش کرد آزاد
بگفتش هاتفی بهر تو اینسان
توکل کرد آتش را گلستان
سبوعی را که عنوان غضب بود
تو را شد فوز و رحمت وین عجب بود
کسی کو را توکل در نهاد است
هلاک اقرب اسباب مراد است
مرا نزدیک خواندی چون چنین نیک
ترا دادم نجات از مرگ نزدیک
فقیرانرا چنین بود است اوصاف
تو بر نفس خود از مردی ده انصاف
اگر باشی چنین، صاحب لوائی
امام و پیر و شیخ و رهنمائی
وگر نه بگذر از خوان مناعت
بنان بینوائی کن قناعت
چو در میدان موشی نیست صبرت
هوس چبود بنزد شیر و ببرت
بآن وصف و کمال و خلق و سیرت
نبود آنقوم را دعوی و دعوت
مقال و حالشان فقر و فنا بود
من و ما در تصوف کی بنا بود
صد از ظرف خالی هست در خور
نه از بحری که از گوهر بود پر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره ابوحمزه خراسانی است که به طریقت و سیر و سلوک اشتغال دارد. او در چاهی به عمق معنوی خود برافکنده میشود و آگاه میشود که برخی از قصرها و ثروتها در واقع چاههایی هستند که انسان را به انحطاط میکشانند. ابوحمزه با صدای نفس خود دیگران را نجات میدهد و به یادشان میآورد که تنها باید به خدا توکل کنند. در این میان، دو نفر وارد ماجرا میشوند و ابوحمزه به آنها هشدار میدهد که باید از مخلوق فاصله بگیرند و تنها به مددی از جانب خدا روی آورند. او بر این باور است که بهتر است انسان با مرگ در زشتیها مواجه شود تا اینکه به مخلوقی نیازمند شود. در نهایت، با توکل به خدا، ابخلاص و نجات از خطر مرگ برای او مقدر میشود. متن به اصول توکل، فقر روحی و دوری از دنیا و مادیات اشاره دارد و بر اهمیت توکل بر خدا تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ابوحمزه خراسانی، مردی است صاحبنظر و راهنمای طریقت و سلوک روحانی.
هوش مصنوعی: در مسیری که به کعبه میرسد، به چاه افتاده است، اما آن چاه نیست که در آن ماهی افتاده باشد.
هوش مصنوعی: بغفلت از قصر و ایوان، باید بدانیم که همه آنها در واقع چاه و زندان هستند. در حقیقت، بارگاه نیز نوعی زندان کامل به حساب میآید.
هوش مصنوعی: او گفت: ای نفس، به صدای بلند بگو تا مردم از حال خود آگاه شوند.
هوش مصنوعی: آیا میتوانی از این چاه بیرون بیایی و به ساحلی برسیدی که دریا پر از خون است؟
هوش مصنوعی: او گفت که آن شاه بزرگوار اکنون حضور دارد، که نزدیکتر از رگ گردن به ماست.
هوش مصنوعی: تکیه فقط بر خداوند زیباست، زیرا غیر از او هیچکس قدرت کمک به بندگان را ندارد.
هوش مصنوعی: دو نفر از مسافران ناگهان به چاه رسیدند و امتحان را آغاز کردند.
هوش مصنوعی: بوحمزه به کمک از درونش فریاد میزند که اکنون باید درخواست کند و از این دو یاری بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، مرد باید با مشکلات زندگی کنار بیاید و از توان خود به آنها غلبه کند.
هوش مصنوعی: او گفت: توکل بر خداوند، نزدیکی بیشتری دارد، زیرا بنده به واسطه عظمت و قدرت خداوند به بنده دیگر نزدیکتر است.
هوش مصنوعی: تصور کن در این لحظهی آخر، به دنبال راهی برای حل مشکل دیگر هستی.
هوش مصنوعی: پس از مدت زیادی که زندگی کردهام، شرمندهام از این که بخواهم برای مشکلاتم به یک انسان ضعیف و ناتوان مراجعه کنم.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که من با چهل سال تجربه، اکنون به امید و اعتماد به تو به دنبال پشتیبانی و کمک تو هستم.
هوش مصنوعی: مرا بارها مرگ از این حقوقی که دارم، بهتر است؛ چرا که نمیخواهم شاه باشم و برای کمک به من از دزد یاری طلب کنم.
هوش مصنوعی: شخصی در حالتی نشسته و از دل خود دلنوشتهای در مورد مرگ بیان میکند. او افسون کلامی را بر زبان میآورد که نشاندهنده احساسات و اندیشههایش است، چیزهایی که همواره در ذهنش بودهاند و حالا به بیان در آمدهاند.
هوش مصنوعی: ساعتی گذشت و ناگهان صدایی بلند شد که از سر چاه میآمد.
هوش مصنوعی: پلنگی بر سر چهای نشسته بود و به سرعت آن را باز کرد و به آزادی رفت.
هوش مصنوعی: هاتفی به او گفت که تو به این شکل به خدا توکل کن، همانطور که گلستان به آتش اعتماد میکند.
هوش مصنوعی: هفتهای که به عنوان خشم و غضب شناخته میشد، برای تو تبدیل به نعمت و رحمت شد و این موضوع شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: کسی که اعتماد به خدا در دلش دارد، به راحتی میتواند از نزدیکترین وسایل دستیابی به آرزوهایش، نجات یابد.
هوش مصنوعی: تو مرا به نزدیکی خود خواندی، بنابراین من نیز به تو هدیهای دادم که تو را از مرگ نزدیک نجات دهد.
هوش مصنوعی: فقیران تو را با این ویژگیها توصیف میکنند که خود را از مردان واقعی دور نکن و بر حقایق زندگیات انصاف داشته باش.
هوش مصنوعی: اگر به این صورت باشی، به عنوان رهبر و پیشوایی معتبر شناخته خواهی شد و دیگران از تو پیروی خواهند کرد.
هوش مصنوعی: اگر دلت نمیخواهد از سفرهٔ کرامت من بهرهمند شوی، پس رهایش کن و به سادهزیستی و قناعت در زندگی عادت کن.
هوش مصنوعی: زمانی که در میدان کسی وجود نداشته باشد، صبر و تحمل تو به اندیشههای مخصوص به خود میرسد و به سوی قویترها میروی و خود را از آن موش کوچک دور میکنی.
هوش مصنوعی: با تمامی ویژگیها و صفات نیکو و اخلاق و رفتار، آن افراد شایستگی ادعا و دعوت را ندارند.
هوش مصنوعی: حال و وضع آنها نشان از فقر و زوال داشت. در تصوف، ما و من هیچگونه اصول و بنیاد خاصی نداشتهایم.
هوش مصنوعی: اگر ظرفی خالی باشد، چیزی نمیتواند از آن برداشته شود، حتی اگر دریا از جواهرات پر باشد. این بیانگر این است که برای دریافت و بهرهبرداری از چیزی، باید ظرفیت و آمادگی لازم وجود داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.