گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

درآمد دوش ترک نیم مستم

به ترکی برد دین و دل ز دستم

دلم برخاست دینم رفت از دست

کنون من بی دل و بی دین نشستم

چو آتش شیشه‌ای می پیشم آورد

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱

 

مرا قلاش می‌خوانند، هستم

من از دردی کشان نیم مستم

نمی‌گویم ز مستی توبه کردم

هر آن توبه کزان کردم، شکستم

ملامت آن زمان بر خود گرفتم

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

 

که لو کشف الغطا دادست دستم

خدا را تا نبینم کی پرستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

که تا چون داد دست اینجا نشستم

شبانروزی خدا را می‌پرستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱۰) حکایت دیوانه و نماز جمعه

 

خطیبش گفت چون تکبیر بستم

دهی مِلکست جائی دور دستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

ز هول و بیم او از جای جستم

بگفتم آنچه کردم تا برستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

چنین گفت او که دست از جان بشستم

هلاک خویش شد حالی درستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۳) حکایت حسن بصری و شمعون

 

ولی من کز دل و جان حق پرستم

بر آتش در نگر این لحظه دستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » المقالة الثالث عشر

 

اگر دستم دهد آن آب رَستم

وگر نه همچنین بادی بدستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۷) حکایت آن درویش که آرزوی طوفان کرد

 

که این طوفان اگر گردد درستم

هلاک خویشتن باید نخستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۸) حکایت آن درویش با ابوبکر ورّاق

 

که امروزی درین جائی نشستم

درین یکپاره گورستان که هستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۰) حکایت سفیان ثوری رحمه الله

 

چو شد انجامِ اُستاد این درستم

من از شاگردی خود دست شستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

اگر آئی بدستم باز رستم

وگرنه می‌روم هر جا که هستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۳) حکایت آن مرد که از اویس سؤال کرد

 

بسی بت بود گوناگون شکستم

کنون در پیش شعرم بت پرستم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

کنون در گوشهٔ حیران نشستم

ستون کردم بزیر روی دستم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

گر آن دانا نبودی پای بستم

چو مومی بود آن نادان به دستم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقاله الثالث عشر

 

به دل سختم ولی در کار سستم

بسی رفتم بر آن گام نخستم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

چو بگشادند چشمم شد درستم

که چندین رفته بر گام نخستم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

که تا هر کار که‌آن آید ز دستم

بدان رغبت نمایم تا که هستم

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode