گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۵ - نشستن شیرین به پادشاهی به جای مهین بانو

 

کسش با او نبودی هم نبردی

که در عالم مسلم شد به مردی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

زهر چشمه که یک دم آب خوردی

دگر ره، راه را واپس نبردی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۵ - گفتار در سبب مرگ فرهاد

 

جهان نبود به غیر از رنج و دردی

نباشد آخرش جز آه سردی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۲ - رفتن خسرو به پای قصر شیرین

 

بسم پیش کسان این روی زردی

که بی قدرم چو خاک کوی کردی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

عتاب، آن به که با من درنوردی

که شکر در دهانم زهر کردی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۰ - صفت مجلس خسرو و گفتن شاپور احوال شیرین در پرده

 

ز دستش چنگ اگر صد زخمه خوردی

به بالا سر زپشت پا نکردی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز

 

مکن دل خوش که بد کردی و مردی

تو پنداری مگر خوردی و بردی

سلیمی جرونی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۶ - عتاب کردن شمع پروانه را

 

همان بهتر که گرد من نگردی

تو در جان باختن هر چه فردی

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۰ - جدایی افکندن باد میان پروانه و شمع

 

نبودی پیشه اش جز هرزه گردی

خنک بر خاطر مردم ز سردی

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۰ - جدایی افکندن باد میان پروانه و شمع

 

قضا گر آتشی انگیز گردی

دمیدی صد فسون تا تیز کردی

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹

 

اگر در بحر عرفان غرقه گردی

بنزد عارفان مردانه مردی

چو پروانه به پیش شمع رویش

اگر جانباز باشی اهل دردی

رسی در ملک وصلش گربرآری

[...]

اسیری لاهیجی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳ - در راز و نیاز با خداوند

 

یکی آیینه ایشان را سپردی

که خود دانی که زنگش چون ستردی

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق

 

که الحق چون تو اندر عشق فردی

ندیده تا جهان دیده‌ست مردی

وحشی بافقی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode