عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ترا جام فنا باید بخوردن
به صورت از همه اشیا بمردن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ابی کشتی ندانی راه کردن
غم بیهوده اینجاگاه خوردن
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ببازی نیست راه عشق کردن
کسی باید که داند راه بردن
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۶۹ - ایضا له
ز من بشنو حدیث بخل خواجه
که نتوان خوبتر زین وصف کردن
اگر روزی مصافی آیدش پیش
نهد حالی به زخم تیغ گردن
نیندازد به دشمن تیر از بخل
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹۶
نشاید از تو چندین جور کردن
نشاید خون مظلومان به گردن
مرا بهر تو باید زندگانی
وگر نی سهل دارم جان سپردن
از آن روزی که نام تو شنیدم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۰
نخواهم هرگز از می توبه کردن
نمی ترسم ز خون رز به گردن
به روی دوستان تا می توان خورد
نخواهم اندُهِ بی هوده خوردن
اگر صد سال خواهم در جهان بود
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
بس آن به کادمی در جان سپردن
بقای خضر یابد بعد مردن
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۹ - بخشیدن برکت و یمن، فرزند یمینالدین مبارک را، ازین پند نامه میمون، تا در نقش این پند فرو شود، و از بند نفس بیرون آید!
نشاید نیشکر با پیل خوردن
نه در تگ با صبا تعجیل کردن
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۷ - حدیث عهد و پیمان لشکر غازی، که در کام نهنگ اندر روند و دیدهٔ اژدر!
که تا جان در تن است و سر به گردن
نخواهیم از درت سر دور کردن
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - یاری خواستن خسرو از قیصر و لشکر کشی او به مداین و شکست خوردن بهرام چوبینه
باستقبال مرگ از تیغ خوردن
همی شد پای کوبان سر ز گردن
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۰ - جمشید و سفر دریا
«چرا چیزیم باید جمع کردن
که خواهد دیگری آن چیز خَوردن»
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
بباید چند روزی گشت کردن
ز جام لاله گونی باده خوردن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷ - در معراج وی که از آفتاب رفیع الدرجات ذوالعرش سایه ایست و از معارج قدر آن از ذروه عرش تا حضیض فرش پایه ای
گرش بایستی آخور بهر خوردن
گرفتش شغل او گردون به گردن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۱ - مشورت کردن برادران با یکدیگر که چه حیله سازند که یوسف را از پیش پدر دور سازند
به یکدم زیر خنجر جان سپردن
به است از گرسنه یا تشنه مردن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۶ - رفتن زلیخا به خود پیش یوسف علیه السلام و تضرع نمودن و عذر گفتن یوسف علیه السلام از تحصیل مراد وی
بود پای از برای ره سپردن
نباید دیده را چون پا شمردن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۸ - صفت مجلس خسرو و آمدن شاپور
کشیدن نقش شاه و غصه خوردن
به جادویی ورا از راه بردن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۸ - صفت مجلس خسرو و آمدن شاپور
و زان پس غصه ها بر غصه خوردن
به هر ساعت ز غم صد بار مردن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۴ - آگاهی یافتن بهرام چوبینه از وفات هرمز و بیرون آمدن او به خسرو
رها کرد انده و تیمار خوردن
به می خوردن نشست و صید کردن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۴ - آگاهی یافتن بهرام چوبینه از وفات هرمز و بیرون آمدن او به خسرو
رها کردند صید و باده خوردن
سوی بانو شدند و صید کردن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۶ - خبر پادشاهی خسرو و نشستن بر تخت و رسیدن خبر مرگ بهرام
کسی کو پایه نتواند سپردن
ازین بام اوفتد آخر به گردن