نشاید از تو چندین جور کردن
نشاید خون مظلومان به گردن
مرا بهر تو باید زندگانی
وگر نی سهل دارم جان سپردن
از آن روزی که نام تو شنیدم
شدم عاجز من از شبها شمردن
روا باشد که از چون تو کریمی
نصیب من بود افسوس خوردن
خداوندا از آن خوشتر چه باشد
بدیدن روی تو پیش تو مردن
مثال شمع شد خونم در آتش
ز دل جوشیدن و بر رخ فسردن
در این زندان مرا کند است دندان
از این صبر و از این دندان فشردن
از این خانه شدم من سیر وقت است
به بام آسمانها رخت بردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نارضایتی از ظلم و ستم میپردازد و میگوید که زندگی برای او به خاطر عشق و محبت به معشوق با ارزش است. او از درد و رنج ناشی از جدایی و عشق ناراضی است و به تمنا و آرزوی وصال به محبوبش اشاره میکند. احساساتش به گونهای است که از صبرشبریده و دلش میخواهد به آسمانها برود و از این زندان رهایی یابد. در مجموع، استفاده از تصاویری چون شمع و آتش استعارهای از عشق و سوختن در آن است.
هوش مصنوعی: نمیتوان به بهانههای مختلف از تو انتظار داشت، زیرا ظلم بر مظلومان هرگز قابل توجیه نیست.
هوش مصنوعی: برای تو باید زندگی کنم و اگرنه، راحت جان دادن برایم آسان است.
هوش مصنوعی: از روزی که نام تو را شنیدم، از شبها نمیتوانم شمارش کنم و این برایم سخت شده است.
هوش مصنوعی: جای شگفتی ندارد که من از نیات نیک تو بهرهمند شدهام و تنها برای این موضوع افسوس میخورم.
هوش مصنوعی: پروردگارا، چه چیزی میتواند خوشتر از این باشد که دیدن روی تو را قبل از مرگ تجربه کنم؟
هوش مصنوعی: خون من مانند شمع در آتش میسوزد، زیرا دل من به شدت جوشیده و به صورت اندوه بر چهرهام نشسته است.
هوش مصنوعی: در این زندان، من احساس میکنم که صبرم رو به پایان است و از شدت ناامیدی، دندانهایم را به هم میفشارم.
هوش مصنوعی: من از این خانه خسته شدهام و اکنون زمان آن رسیده که به آسمانها بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نداند زیرک آن را وصف کردن
نداند دیو در وی راه بردن
دلِم تنگه ندانِم صبر کِردِن
ز دلتنگی بُوِم راضی بِمِردِن
ز شرم روی تِه مو در حِجابِم
ندانِم عرض حالِم واته کِردِن
اگر جرمی است، اینک تیغ و گردن
ز تو کشتن ز من تسلیم کردن
چو کار من مرا بایست کردن
فکندم کاهلی کردن ز گردن
ز من بشنو حدیث بخل خواجه
که نتوان خوبتر زین وصف کردن
اگر روزی مصافی آیدش پیش
نهد حالی به زخم تیغ گردن
نیندازد به دشمن تیر از بخل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.